جیگر مادر و بابا

شب نوزدهم ماه مبارک

ماه از زمین فاصله گرفته است. امشب ماه، دوردست ترین نقطه آسمان است. گویا ماه هم دل دیدن زخم خورشید را ندارد! شب، شبی دیرپاست. شب، بوی ستاره نمی دهد، تنها عطر زخم شب بوهاست که بوی اتفاق می دهد. کوچه ها پر از دلهره اند و شهر، دلشوره ای بزرگ دارد. تاریکی فراگیر شده است. بین چشمان شهر و خواب های آرام، قرن ها فاصله افتاده است. دیوارها ذکر می گویند و هوا در اندوهی بزرگ، جریان گرفته است. صدای اذان بلند می شود. درها و دیوارها، تاب بر پا ایستادن ندارند. کاش پرده ای سیاه، چشمان این همه پنجره مضطرب را ببندد! دیگر زمان آن شده است تا اتفاق، به گل سرخ تبدیل شود. خاک، در خود فرو می ریزد؛ وقتی خون سرت، چشمه خون هایی می شود که در کربلا فواره خواهند زد و آفتا...
18 مرداد 1391

شب عفو است ومحتاج دعایم....

«و تو چه می دانی که شب قدر چیست؟، شب قدر از هزار ماه بهتر است» ( 2 و 3 قدر)     خبر آوردند که امشب از هزار شب بهتر است و یک اتفاق ویژه می افتد و آن اینکه امشب دست ملکوت به طرف زمین کشیده می شود. شب قدر، شبی است که در عرصه آن انسان، ره صد ساله را یک شبه طی می کند. امام صادق علیه السلام: تقدیرات در شب نوزدهم است و حتمی شدن آن در شب بیست و یکم و امضای آن در شب بیست و سوم. (الکافى، 4/ 159) آری امشب، "چشم سر" را باید بیدار داشت تا "چشم جان" بیداری و بینایی یابد و دل از بندها برهد؛ و ما چه زیانکاریم اگر از شب قدر تنها بیداری چشم نصیبمان شود و راهی به ورای ...
17 مرداد 1391

اللهم الرزقنی حج بیتک الحرام....

خدایا مرا روزی کن حج بیت الحرام در این سال و در همه سال مادامی که عمرم را با آسایش و عافیت و وسعت رزق باقی داری خداوندا مرا دور مدار از آن موقف های عالی و مشاهد مشرفه و زیارت قبر پیغمبرت (ص) خدایا در جمیع احتیاجات دنیا و آخرتم یاریم کن ای خدا! از تو درخواست می کنم که در آنچه از قضا و قَدَرَت، اموری را در شب قدر حتمی قرار دادی که دیگر برگشت و تغییر و تبدیل نخواهد داشت که مرا از آن حجاج بیت الحرامت قرار دهی که حج شان پسندیده و سعی شان پذیرفته و گناهان آمرزیده است و اعمال بدشان بخشیده شده است و قرار ده در قضا و قَدَرَت که عمر مرا طولانی و رزقم را وسیع و امانات و قرضم را ادا فرمایی این دعا را اجابت...
16 مرداد 1391

روزهایی که به شادی گذشت

من ویلا خیلی دوست دارم عسل جون هم دوسش دارم با عسل جون همش بازی کردیم سیب چیدیم خوردیم هلو دیدیم ولی هنوز سبز بود سفت بود مثه گوجه ها گل ها قشنگ بودن نگاشون کردیم خندیدیم واااااااااای با عسل جون رفتیم پیش خانم مرغه و بوقلمووووووووون عسل جون به بوقلمون می گفت بوگلمون و براشون شعر می خوند مرغا همش فرار می کردن  ما دنبالشون می رفتیم عمویی برامون یه خانم مرغه گرفت ما نازش کردیم عسل جون همش می خواست دم خانم مرغه بکشه.... بع بعی ها هم بودن بهشون سلام کردیم هوا یه کم گرم بود ولی ویلا خوبه دوست دارم من می خواستم همش بدو بدو کنم ولی عسل جون نمیومد پیش من فرداش ...
14 مرداد 1391

ولادت امام حسن (ع) مبارک

سلام بر لحظه‏ هایی که تو را آوردند! سلام بر لب‏ های رسول الله که میلاد تو را به درگاه پروردگار، سبحه گفت و نام یگانه‏ ات را از دست جبرئیل گرفت و در گوش عصمتت زمزمه کرد! سلام بر لبخند سرافراز علی علیه‏ السلام ، که در طلوع تو اتفاق افتاد! سلام بر تو، امامتِ فردای پس از علی! سلام بر تو، شباهتِ بی‏ شائبه محمدی! سلام بر اقیانوس کرامت و سخاوتی که از دامان «کوثر» و «ابوتراب» برخاست....     یه کم روزانه در ادامه ی مطلب چقد جیک جیک می کنی؟ مگه کله ی گنجیشک خوردی؟ از صبح حرف میزنی تا شب الانم ایستادی رو صندلی،...
11 مرداد 1391

بابایـــــــــــــــــــــــــــــــــی!

    به بهانه ی این روزها..... امام علی (ع) می فرمایند: صَومُ القَلبِ خَیرٌ مِن صِیامِ اللِّسانِ، و صِیامُ اللِّسانِ خَیرٌ مِن صِیامِ البَطنِ روزه دل، بهتر از روزه زبان و روزه زبان، بهتر از روزه شکم است. غرر الحکم: 5890 و دیگر این که...... چقدر زیباست اگه همیشه خودمون رو شاگرد هستی بدونیم اونوقت براحتی از کارهای یه نی نی هم می تونیم درس بگیریم!   ادامه این موضوع و وروجک بازی های دخترک در ادامه ی مطلب....   من قربونه تو دخترک نازم که همیشه خیلی چیزا رو بهم یاد میدی بابایی کمی کسالت داره و من غصه دار بودم اما تو خوشحالتر ا...
11 مرداد 1391

حافظه تصویری شنیداری

کوثرجون 10 ماهه و آقا جون و جنگل شمال و رمضان 89   یادمه وقتی 10 ماهه بودی با شنیدن صدای اذان و قرآن می گفتی: اللَـــــــــــــه   با آقا جون اینا رفته بودیم خرید، غروب بود، از یه امامزاده قرآن پخش می شد و ما حواسمون به خرید بود اما تو گفتی: اللَــــــــــــه همیشه خیلی چیزا رو از تو دخترنازم یاد گرفتم     کوثر جون 13 ماهه و خونه ی آقا جون و آبان ماه 89   و وقتی 13 ماهه بودی به یه برچسب که روش نوشته بود: اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم اشاره کردی و گفتی: اللَــــــــــــــــه . اون موقع خونه ی آقاجون بودیم .   از همون موقع ...
8 مرداد 1391

افطاری...

بخت امسال چه با من یار است عطشت را عطشم غم خوار است "به فدای لب عطشان حسین" اولین ذکر پس از افطار است   خب معلومه که وقتی سه روز مداوم از صبح تا شب اینجوری باشی                         بعدشم باید به تلافیش سه روز بعدش رو اینجوری بگذرونی                             با این مادرجون هستما البته شماها که هیچوقت خودتونو اینجوری اذیت نمی کنین. مگه نه؟  خب اینم حال و احوالات من در این...
7 مرداد 1391

برای دلتنگی...

شاید جمعه ای دیگر..... جمعه ای بود و گذشت و در حصار شایدها باز ماندیم. آنقدرها هم که گفتیم و شنیدیم منتظر نبودیم! کاش سلامتی و فرج آقامون رو در لحظه ی افطار از میزبان این روزها بخواهیم.   یکی از اون شبایی که می رفتیم تپه نورالشهدا دخترم از ذوق و شوق رفتن اینجوری شاعر شده بود: کد آهنگ  و این تقدیم به آقاجون و مامان جون ...
7 مرداد 1391