برای دلتنگی...
شاید جمعه ای دیگر.....
جمعه ای بود و گذشت و در حصار شایدها باز ماندیم.
آنقدرها هم که گفتیم و شنیدیم منتظر نبودیم!
کاش سلامتی و فرج آقامون رو در لحظه ی افطار از میزبان این روزها بخواهیم.
یکی از اون شبایی که می رفتیم تپه نورالشهدا دخترم از ذوق و شوق رفتن اینجوری شاعر شده بود:
و این تقدیم به آقاجون و مامان جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی