جیگر مادر و بابا

خرگوش من

1391/5/2 17:18
نویسنده :
426 بازدید
اشتراک گذاری

اول اینو بگم که عکسای این پست به داستان این پست زیاد ربطی نداره نیشخند

فقط چون دوستشون داشتم گذاشتمشون niniweblog.com

 

 

این روزا دخترک همش مثه خرگوش می پره niniweblog.com

از روی دسته ی مبل می پره روی مبل niniweblog.com

از روی مبل می پره روی زمین niniweblog.com

از روی زمین می پره روی چهارپایه niniweblog.com

از روی چهارپایه می پره روی زمین niniweblog.com

 

و آخرین رکودش تا به امروز پریدن از روی کمر مادرجون بوده!

چجوری؟

توضیح میدم الان!

مادر جون نماز میخوند، همین که رفت سجده،

دخترک به سرعت اومد و نشست روی کمر مادرجون به شعر خوندن

بعدش ایستاد و شروع کرد به تشویق کردن و  کف زدن برا خودش niniweblog.com

و بعد از اونجا پرید روی زمین و به خندیدن.... niniweblog.com

 

ادامه ی مطلب و ادامه ی شیرین کاری و شیرین زبونی

بفرمایید لطفا

 

دخترک میگه دستشویی دارم

مادر میره جلو در دستشویی می ایسته

اما دخترک بدو بدو میره تو آشپزخونه

و از اونجا سرک می کشه و میگه: مادر جون الان منتظر من هستی؟! niniweblog.com

 

 

عمویی و خاله جون اومدن پیش دخترک

دخترک حسابی با عمویی بازی می کنه (جیغ می کشه و بدو بدو می کنه) niniweblog.com

عمویی :خب دیگه کوثر جون بازی بسه ما باید بریم

دخترک: نه بمونید

عمویی: نه گشنمونه باید بریم خونمون (روزه ایم)

دخترک: خب همین جا یه چیزی بخورین نیشخند

عمویی: نه اینجا چیزی ندارین که ما بخوریم. برو ببین غذا ندارین.

دخترک: خب مادرجون غذا درست می کنه تا بخوریم! niniweblog.com

 عمویی: niniweblog.com (کم میاره نیشخند)

 

 

و اما فرهنگ لغات کوثری:

بسوخت: بسوزون (مثال: مادر جون بیا با اتو پای منو بسوخت!)

بساختیم: بسازیم (مثال: مادر جون بیا با این آجرای بازی خونه بساختیم!)

یادت اومد: یادت میاد (مثال: یادت اومد رفتیم خونه ی دایی گلی ماهی خوردیم؟)

دیروز = امروز = صبح = شب

پخته بشه: بپزه ( مثال: مادر جون برا من یه ذرت بذار روی گاز پخته بشه!)

ماته نانی: ماکارونی ماچ

 بینتل : اینتر (مثال: مادر جون حالا بینتل بزن تا بره!)

 

دیگه چیزی از بامزه گی های دخترک یادم نمیاد niniweblog.com

 آهان یادم اومد niniweblog.com


بابایی: کوثر جون بوی بچه میدی بدو برو حمام. niniweblog.com

دخترک: نه نمی خوام برم حمام. دوست ندارم تمیز بشم. دوست دارم بوی بچه بدم.

بابایی: ببین من حمام بودم. منو بو کن. بوی چی میدم؟

دخترک: بوی حوله میدی! niniweblog.com

 

 

و وقتی مادر جون طبق میل دخترک رفتار می کنه، دخترک به مادر جون میگه:

آفرین....آفرین دختر گلم قهقهه

 

پی نوشت 1: برا چند شب آینده، افطاری همش مهمون داریم و با دخترک حسابی مشغولیم. همش هم می خواد کمک کنه و سرعت کار کردن رو می گیره گاهی هم منو کلافهمیکنه !

پی نوشت 2: از شنیدن خبر فوت ناگهانی یکی از آشنایان شوکه شدیم و این روزا زیاد تمرکز ندارم. برای شادی روح همه ی اموات فاتحه ای بخونیم. خنثی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (42)

زهره مامان آریان
3 مرداد 91 2:55
چه دختر ناز و بامزه ای دارین
خدا براتون ببخشه



ممنون از لطفتون
تبریک
3 مرداد 91 9:20
سلام
ماشالله....هزار ماشالله
کلی حال کردیم و خندیدیم
راستش از بابت یه موضوعی یه کم شاد نبودم،با دیدن این پست کلی خندیدم و حالم خداروشکر وضعیتم خوب شد.خیر ببینید
هزار ماشالله خیلی شیرین هس.
پست خیلی خوبی هس ممنون


سلام
ممنون که اومدید و وقت گذاشتید
خوشحالم که براتون مفید بوده!
و مرسی از لطف همیشگیتون
تبریک
3 مرداد 91 10:16
راستی... فراموش کردم تسلیت بگم
خدا رحمتشون کنه و با شهدای کربلا محشورشون کنه. خدا به شما هم صبر بده


ممنونم از تسلیت و دعای خوبتون
تبریک
3 مرداد 91 10:27
بازم فراموش کردم یه موضوع رو بگم،دیشب یه حاج آقایی داشتن از ثواب بسیار زیاد افطاری دادن توی ماه مبارک رمضان میگفتن.کلی تعریف و تمجید کردن و نظرشون این بود که مثل اینکه از همه اعمال اجرش بیشتر هس.خوش بحالتون و خدا قبول کنه


ممنون که این موضوع رو مطرح کردید. اتفاقا خودمم دیشب به همین وجه ش فکر می کردم.
خداروشکر. امیدوارم بتونم به بهترین نحو عمل کنم.
احمدی- مامان پویا
3 مرداد 91 10:29
سلام دوست خوبم
اولش بابت داشتن همچین نعمتی بهت تبریک میگم
خدا واست نگهش داره عزیزم
و تسلیت بابت فوت آشناتون
امیدوارم مهمونی ها هم با آرامش و خوبی تموم شه و اجرت با صاحب سفره عزیزم


سلام مامانی
ممنون از لطفت و حضورتون
مرسی از تسلیت
آزاده
3 مرداد 91 11:53
خدا همه رفتگان رو بیامرزه.

نازززززززززززززززززززززی با این حرف زدنش. دلم واسش تنگ شد.


ممنونم عزیزم
مرسی که همیشه میای گلم. گل پسراتو ببوس
مامان زهره
3 مرداد 91 12:22
خدا بيامرزه انشاء الله هميشه خوب و خوش باشين روي گل ، گل دختري را ببوسين


ممنونم
شما هم سلامت باشین مامانیه کم پیدا!
مامان زهره
3 مرداد 91 12:22
به نظرم بد نيست فرهنگ لغات تاليف كني


آره فکر خوبیه
مامان زهره
3 مرداد 91 12:23
بچه ها عاشق طبيعتن مي گي مي دونم .بعلللللللللللللللله من هم مي دونم . اما آرزوهاشون تمامي نداره بيا و عكس گل پسري مارا هم ببين


چشمممممممممم میام حتما. بزودی
دخملی
3 مرداد 91 12:56
شکلکای دخملی افتتاح شد....لینک کنین و از اونجا شکلک بیارین....هر شکلک دیگه ای هم مد نظرتونه بگین تا سه سوته براتون بزاریم....


مرسی عزیزم
مامان زهره
3 مرداد 91 13:06
عزيزم ساعت كاري كم شده مجبورم فقط به كارهاي سازمان برسم گذري هم سري به وبلاگ.ولي هميشه وارد سايتت مي شم اگه خدا قبول كنه


آهان که اینطور. موفق باشی
ممنون از حضورت
مامان زهره
3 مرداد 91 13:08
ديدي قبل از اينكه شما همت كنين و تشريف بيارين ما زديم به دنده گاز


باید منو ببخشی عزیزم
این روزا سرم شلوغه
ستاره زمینی
3 مرداد 91 16:50
عزیزم عبادت قبول.

خدا کوثر جونی را حفظ کنه

خسته نباشی اجرت با اقا امیر المومنین

تسلیت بخاطر فوت اشناتون.خدا رحمتشون کنه.


ممنون از لطفتون

مامان امیرحسین ومحیا
3 مرداد 91 23:32
خدارحمت کنه.قربون حرف زدناش برم چقدر نازی گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگلم.


ممنونم
یاس
4 مرداد 91 2:04

الهی من قربون شیرین زبونی این دخمره برم.حالا چرا میخوای پاتو بسوخت کنی؟اونم با اتو جیگر خاله
من عاشقتم .راست میگی خاله آدم که از حموم میاد بویه حوله میده عشقم.اگه ببینمت فشارت میدم.فرار نکنیا خاله


ممنون از لطفت مامانی
آخه پای دخترعمه اش با اتو سوخته. اینم گاهی برای جلب توجه میگه بیا پای منو بسوخت. ماجراها دارم موقع اتو زدن لباسا!
................
4 مرداد 91 10:33
...........ووووووووووووووووواااااااااااااااااااييييييييييي شيطونك ناز.........
.....واسه اون اتفاق هم..... خدا به بازماندگان صبر و ايشون رو غريق رحمت خودش قرار بده


ممنون از لطف و حضورتون
مامان نیایش
4 مرداد 91 12:07
سلام خانمی طاعات شما هم قبول ممنون از حضورت ایشالا که مهمونی هم خوب باشه و قبول درگاه حق ما رو هم دعا کنید سر سفره افطار
خب برم پست این دخمل گل رو بخونم ما شا الله واقعا مامانی ات راست میگه چه قدر کارای شما دو تا وروجک شبیه همه فکر کنم اگه یه روزی خدا بخواد و همو ببینید کلی وجه اشتراک با هم پیدا کنید و از بودن با هم کلی لذت ببرید


سلام عزیزم. ممنون. چشم به یاد همه ی دوستان هستم
آره حتما همینطوره. مرسی از حضور و دقتت
مامان نیایش
4 مرداد 91 12:14
وااااااااااااااای دقیقا می تونم مجسم کنم. چه قدر حال میکنم انگاری مامانی ات از زبون من نوشته این دو تا کار اولت که مثل نیایش بود بپر بپر و قضیه دستشویی
الهی فدای این شیرین زبونی هات. نیایش هم بعضی فعل ها رو تازگی این جور میگه الان یادم نیست ولی خیلی با مزه میشه مثل خودت شیرین عسل و همین طوری هم آفرین میگه به من و بابایی
قربون این کوثر کوچولوی تو بغل داییش بشم
ان شا الله که روح همه رفتگان شاد باشه و خدا به بازماندگان صبر بده و خدا همه عزیزات رو برات نگه دارهالتماس دعا


مرسی از نظر پرشور و جالبت
و آفرین به دقت و حافظه
شما لطف داری مهربون
مامان نیایش
4 مرداد 91 12:17
عکس هات هم خیلی قشنگ بود کوثری


مرسیییییییییییی
مامان زهرا
4 مرداد 91 12:29
سلام خانمی
مرسی که به ماسر زدید
1. با اجازه لینکتون کردم در وبلاگ دوم دخترم جایی که همه دوستاش لینک هستند
tiam2011.niniweblog.com
خوشحال میشیم ما را هم لینک کنید

2. خدا رحمت کند آشناتون را ... براش فاتحه خوندم

3. خدا دختر گلت را با این شیرین زیونی ها و شیرین کاری هایش براتون نگهداره

4. التماس دعا سر سفره افطار


سلام عزیزم
مرسی که لینکمون کردی. چشم منم شما رو با افتخار لینک میکنم
ممنون از لطفت. به یاد همه ی دوستای خوبم هستم
ستاره زندگی
4 مرداد 91 13:19
وای کوثر جون با این کلمات بامزه اش
مهمونی هم بهتون خوش بگذره


خواهش عزیزممممممممم. مرسی
لیلا مامان آرمین
4 مرداد 91 16:14
سلام هزار ماشاءاله دختر نازی دارید. با اجازه لینکتون کردم.


سلام مامانی. ممنون از نگاهتون. مرسی منم شما رو لینک خواهم کرد
آرام
4 مرداد 91 16:21
ماشالله به کوثرجون ,ماهم عکساشودوست داریم
واقعا افطاری مهمون شدن ومهمون داشتن هردوش مزه میده
خداهمه رفتگان روبیامرزه.


ممنونم عزیزم
آره خداروشکر خوب بود
مرسی
خاله باران
4 مرداد 91 23:09
سلام دوست جونم...
ممنون از اینکه این مدت به یادم بودی و برام دعا می کردی...
خدا همیشه کمکت کنه...ببخشید که نبودم.برام خیلی دعا کن...


سلام سلام عزیزمممممممممممممم
خوش اومدی
کاری نکردم فقط برای بهترین دوستم از خدا آرامش و شادی خواستم
خاله باران
4 مرداد 91 23:10
جانم با این شیرین زبونی هاش...


مرسی گلم
خاله باران
4 مرداد 91 23:10
نشدا...دخترمون را فرستادیم مامان شده براتون می رید روش آواز می خونید...دستتون درد نکنه کوثر خانم...بینتل بزنم..بیاد



هان؟ چی شد؟ نفهمیدم مهربون
یاس
5 مرداد 91 10:09
خسته نباشی مامان خانوم.از بابت مهمانداری میگم.نماز و روزت هم قبول.خرگوش خاله رو ببوس.(بخاطر بپر بپرش گفتم


مرسی از لطفت مهربونم
پارسای منو ببوس
مامان رها
5 مرداد 91 17:29
منم دیگه از دست بپر بپر رها رفتم براش جامپ لین خریدم تا دیگه از رو همه چیز نپره و انرژیش اونجا خالی شه خیلی بهتر شده خدا رو شکر


خوشبحال رها خانم
ما که پارسال قلعه بادی و جامپیک براش از نت سرچ و انتخاب کردیم، اما کو وقت آزاد بابایی؟!
همش میگه بذار درسم تموم شه
مامی امیرحسین
5 مرداد 91 20:05
نماز و روزه ها قبول دوست جون.خدا رحمت کنه همه رفتگانو.خدا کوثری رو برات نگهداره.این عکس عموجونشه؟


طاعات شما هم قبول عزیزم
مرسی از محبتت
نچ. این عکس دایی جونشه (معلومه که پستای مسافرتمونو ندیدید!)
یاسمین مامان سورنا
6 مرداد 91 2:19
آفرین به کوثر جونی
پس همه جا روبا پرش فتح کرده دخملی


دقیقا!
یاسمین مامان سورنا
6 مرداد 91 2:21
جیگره اون فرهنگ لغاتش برم من که اینقدر با مزه حرف میزنه
بچه های این روزا خیلی باهوشن ماشالا
ما که کلا سره کاریم با اینا



یاسمین مامان سورنا
6 مرداد 91 2:22
راستی کوثر جونی رو کلی ببوس
"آفرین دختر گلم"


مرســـــــــــــی مهربونم
یاسمین مامان سورنا
6 مرداد 91 2:23
ایشالا مهمونیا به خوبی برگزار میشه
+خدا رحمتشون کنه انشالا همیشه به شادی باشید عزیزم و غم ازتون دور باشه



مرسی از لطفت جیگر
دخملی
6 مرداد 91 4:09



منم گل
بابای دوقلوها
6 مرداد 91 8:09
وای وای وای
قند خونمون زیادی رفته بالا
چقد شیرینی دختر آخه
شانس آوردی دستم بهت نمیرسه، وگرنه همچین میچلوندمت

بهتون تسلیت میگم
خدا رحمتشون کنه


مرسی از حضور و لطفتون
ستاره زمینی
6 مرداد 91 22:55
سلام خانمی 1سوال:صفحه اصلی وبم باز نمیشه منم نمیتونم نظرات را باسخ بدم یا بست جدیدبذارم.لطفا علتش را اگه میدونید تونظرات دخملی بذارید.


سلام عزیزم. فک میکنم مشکل از نی نی وبلاگ باشه
مامان ماهان
7 مرداد 91 0:03
واااااااااااااااااااااای چه دخملی
گل دخملی
قلبونش برم من
درگذشت آشناتون هم تسلیت میگم
روحش شاد


ممنونم عزیزم
لطف کردی اومدی
مامانی
7 مرداد 91 6:05
الهییییییییییییی قربون خرگوش کوچولوی نازم بشم

فرهنگ لغلت درست کن مامانی کار خوبیه ها مثل لغت نامه کوثر

راستی بیا وبم من اومدم


ممنونم از حضورت عزیزم
چه خوب که باز برگشتی. چشم میام
مامان محمد صادق(زهرا)
7 مرداد 91 6:10
پستت مثل همیشه عالی بود!

وااای! مردم از خنده! عین محمد صادقم که الانا شده فنر!!!!!

خدا حفظش کنه!

*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-
ان شاللا که اون فامیلتونم غریق رحمت خدا باشه!


ممنون از لطفت
ببوس گل پسرتو
اون بنده خدا فامیلمون نبود
مامان امیر علی
7 مرداد 91 11:06
وای شیطون خانم عالی بود خرگوشم بوس





ممنون عزیزم
تک خاله کوثر جونی
10 مرداد 91 0:32
و من هم تا 2 روز این جواب تو رو تکرار و ذوق میکردم و می خندیدم!

این مکالمه:
"عمویی: نه اینجا چیزی ندارین که ما بخوریم. برو ببین غذا ندارین.

دخترک: خب مادرجون غذا درست می کنه تا بخوریم! "



حالا هی بگو دخترت بده
دیدی باعث شادیتون شده!!!!!
عمو عماد
12 مرداد 91 17:29
کی فوت کرده؟
مرده مرده، باید مواظب باشیم ما جز مرده های زنده نباشیم.

داییشم اینجاست عکس خودشو دید.


یه بنده خدایی
حالا یه فاتحه خوندن که سختی نداره عمو عماد!

دایی جون ممنون از نگاهت