روح
دیروز داشتم فکر می کردم پست هایی که امسال گذاشتم کوثرش خیلی کمه!
بنابراین این پست پر از کوثره :
دو شب پیش، قبل از خواب، داشتم برای دخترم قرآن می خوندم و اونم مثله همیشه با دقت گوش می کرد. سوره قدر رو که خوندم....(فضیلت خواندن سوره قدر)
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ(1) وَ مَا أَدْرَاك مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ(2) لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌ مِّنْ أَلْفِ شهْرٍ(3) تَنزَّلُ الْمَلَئكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِم مِّن كلِّ أَمْرٍ(4) سلَمٌ هِىَ حَتى مَطلَع الْفَجْرِ(5)
گفت: مادرجون وقتی قرآن می خونی اگه بگی "روح"، من شب خواب بد می بینماااااا
خنده ام گرفته بود ولی گفتم: نه عزیزم هر کس قبل از خواب قرآن بخونه دیگه خواب بد نمی بینه.
دیشب که باز داشتم براش قرآن می خوندم قبل از اینکه برسم به آیه ی چهارم سوره قدر، یهو دستاشو برا چند ثانیه گذاشت روی گوشش... هم خنده ام گرفته بود و هم تو دلم گفتم ای دخترک ناقلا که می دونم سوره قدر رو هم کم و بیش حفظ شدی ولی نمی خوای رو کنی! و به ناچار تصمیم گرفتم فعلا شبا قبل از خواب برات سوره قدر رو نخونم.
"همیشه موقع خواب، من یا بابایی، برای یکی یه دونمون چند سوره کوتاه از قرآن رو می خونیم + آیه الکرسی و دعای سلامتی آقا امام زمان (عج) + سه صلوات، همراه با نوازش و بوسه (وای که چقدر هم خوشمزه و خوشبو میشه قبل از خواب ). با همین کار دخترکم سوره های کوثر و توحید و حمد و دعای سلامتی آقا امام زمان (عج) و... رو حفظ شده. "
دو شب هم هست که میگه: مادر قصه ی کوثر هم بگو بعد برو بخواب! قصه کوثر یعنی مرور آنچه که قراره فردا اتفاق بیوفته. از خوردن و بازی کردن و شیرین زبونیا تا....
بفرمایید ادامه مطلب لطفا
به گفته ی یه روانشناس، دخترا دو جا هست که خیلی ناز می شن:
1- وقتی که خوابن ، 2- وقتی که ازدواج می کنن و میرن و جای خالیشونو می بینی.
تا گزینه دوم که خیلی راه داریم اما وقتی این ناز گل خانم می خوابه و می خوام خونه رو مرتب کنم که وقتی بیدار شد باز به هم بریزتش ، آثار بازی هاشو که می بینم هی دلم می خواد برم تو خواب ببوسمش. اما اکثر اوقات به همون نگاه اکتفا می کنم.
امروز صبح وقتی رفتم سراغ دراور اینا رو دیدم:
کاغذهایی که دیشب خودش چیده و می گفت شکل موشک شده.
کوچیکه، هدیه ای برا منه و بزرگه، هدیه ای برا بابایی.
و بعدش که خواستم بشینم پای یارانه، نه ببشخید رایانه اینا رو دیدم:
از این چیدمان ها همیشه در همه جای خونه ما پیدا می شه!
و تو خونه ی ما باید برای همه چیز یه توضیح منطقی وجود داشته باشه! برای هر حرفی کلامی نوایی نگاهی آهی اشکی لبخندی، برای هر صدایی هر نوری هر بویی هر کاری هر چیزی که قابل درک و دریافت باشه. وگرنه دخترک، خودمون رو تبدیل به منطق می کنه!
پارک جدیدمون!
یعنی همون پارک نزدیک خونه جدیدمون!
به قول بهــــــــــار جون خوش ذوقم، جاموندنیا:
1- مادر، روسری ات را بردار تا ببینم بر شبِ موهایت چند زمستان برف نشسته است تا من به بهار رسیده ام... (مامان جونم دلم تنگ شد برات!)
2- خانمای عزیز پیشاپیش روزتون مبارک. شما رو که نمی دونم ولی من دارم برای خالی کردن جیب همسری نقشه می کشم!
3- الان تفالی زدم به حافظ شیرین سخن:
آن سیه چرده که شیرینی عالم با اوست
چشم می گون لب خندان دل خرم با اوست
گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
روی خوب است و کمال هنر و دامن پاک
لاجرم همت پاکان دو عالم با اوست
خال شیرین که بدان عارض گندم گونست
سِرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
دلبرم عزم سفر کرد خدا را، یاران
چه کنم با دل مجروح که مرهم با اوست
با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست
حافظ از معتقدان است گرامی دارش
زآن که بخشایش بس روح مکرّم با اوست