جیگر مادر و بابا

کوثر جون در نمایشگاه کتاب

نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با 25 دوره برگزاری یکی از معتبرترین نمایشگاه های بین المللی در سراسر جهان است. حضور سالانه بیش از 2500 هزار ناشر داخلی و 1700 ناشر خارجی و بازدید بیش از 5 میلیون نفر از این نمایشگاه، اعتبار فوق العاده ای به آن بخشیده است.     دختر گلم رو بردم نمایشگاه کتاب     و براش یه عالمه کتابای جورواجور خریدم   عکس های حاشیه نمایشگاه کتاب در ادامه مطلب     غرفه نقاشی     نازگلم و نقاشی با مداد رنگی     وای من قربونه اون نقاشی...
18 ارديبهشت 1392

تو آدم نیستی!

به نظر من خوندن یه مجموعه کتاب همراه با جلسه ی پرسش و پاسخی از جنس کودکانه و مادرانه خیلی سخت تر از دفاعیه پایان نامه کارشناسی ارشده! همین دیشب. به مدت یک ساعت.     خمیره بازی می کنیم و میگه آدمک بساز. می سازم. میگه کوثر بساز. میگم این آدمک، کوثره. میگه نه این کوثر نیست، این آدمه. میگم خب تو هم آدمی، منم آدمم. میگه نه تو آدم نیستی  ، تو مادری!     زندگی کن و لبخند بزن به خاطر آن هایی که با لبخندت  زندگی می کنند، از نفست آرام می گیرند، به امیدت زنده هستند و با یادت خاطره می سازند. نمی دانم در زندگیت بهترین چگونه معنا می شود؟! من همان ...
12 آذر 1391

دویدم و دویدم....

سلام من به غنچه ای که صبحدم به خنده باز می شود سلام من به آن پرنده سپید و شادمان که در سپیده با نسیم ترانه ساز می شود سلام من به پیچکی که صبح دست سبز او به سوی آسمان بی کران دراز می شود سلام من به هر چه و به هر کسی که با سحر تمام جسم و جان او پر از نماز می شود...      وقتی صدام می کنی "مادر جونم! " یعنی سرحالی و ازم خوراکی و یا اسباب بازی می خوای.   وقتی میای بغلم و هی میگی "مادرم! مادرم! " یعنی دلت برام تنگ شده و می خوای ببوسمت و نوازشت کنم.   وقتی میای لباسمو می کشی و غر می زنی! یعنی حوصله ات سر رفته و باید باهات بازی کنم. &...
8 آذر 1391

شاهزاده خانوم!

یه موقع با خیالش به شهر قصه می ره شاهزاده خانوم میشه قیافه هم می گیره     رو موهای سیاهش تاج طلا می ذاره توی خونه ش که قصره خرسک و آینه داره   "برگرفته از کتاب فکرها و آرزوها سروده ی ناصر کشاورز"   هنر عکاسی رو دارین؟!   اگه تونستین حدس بزنین این عکس رو چجوری گرفتم که تیره و روشن شده؟  (پاسخ در ادامه ی مطلب)    بدو بدو ادامه ی مطلب  زندگی شوق رسیدن به همان  فردایی است که نخواهد آمد    تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن...
21 خرداد 1391

اثرات کتاب خوانی

به نام آن که آفرید مرا، تا دوست بدارم تو را، بی آن که بدانم چرا!!!   به عکس زیر دقت کنید حالا اینجا رو داشته باشید: مادر، نشسته پای کامپیوتر دخترک، روی زمین نشسته و داره نخاشی می تشه.....یهو پا میشه و میگه: "آهای من اینجام، زیر پاتو نداه تن، پا نذالی لو پاهام"    لطفا ادامه مطلب.... این عکس رو هم داشته باشید مادر: کوثر جون یادته با هم رفتیم پارک؟ بعدش بارون اومد؟ ما هم تند تند اومدیم خونه ولی بازم خیس شدیم؟! کوثر: آره.... به بابایی بدیم تتل (چتر) بخله تا دیده خیس نشیم.   این شعرو خودت حفظ شدی! مثه بیشتر شعرها چون اینو خیلی دوست داشتی ه...
3 ارديبهشت 1391
1