جیگر مادر و بابا

روزهایی که به شادی گذشت

1391/5/14 15:22
نویسنده :
596 بازدید
اشتراک گذاری

من ویلا خیلی دوست دارم

عسل جون هم دوسش دارم

با عسل جون همش بازی کردیم

سیب چیدیم خوردیم

هلو دیدیم ولی هنوز سبز بود سفت بود مثه گوجه ها

گل ها قشنگ بودن نگاشون کردیم خندیدیم

واااااااااای با عسل جون رفتیم پیش خانم مرغه و بوقلمووووووووون

عسل جون به بوقلمون می گفت بوگلمون و براشون شعر می خوند

مرغا همش فرار می کردن  ما دنبالشون می رفتیم

عمویی برامون یه خانم مرغه گرفت ما نازش کردیم

عسل جون همش می خواست دم خانم مرغه بکشه....

بع بعی ها هم بودن بهشون سلام کردیم

هوا یه کم گرم بود ولی ویلا خوبه دوست دارم

من می خواستم همش بدو بدو کنم ولی عسل جون نمیومد پیش من

فرداش وقتی هوا تاریک شد دیگه اومدیم خونه

ایشالله بازم میریم ویلا

 

 

مادر جون عکساشو گذاشته ادامه مطلب

به تابستان بگو

حالا حالا ها بماند

من و زنبورها و گل ها

تعطیل شده ایم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من اگر پيامبر بودم، رسالتم شادمانى بود بشارتم آزادى و معجزه ام خنداندن كودكان...

نه از جهنمى مى ترساندم و نه به بهشتى وعده مي دادم...

تنها مى آموختم انديشيدن را و "انسان" بودن را...

(چارلي چاپلين)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (41)

لیلا مامان آرمین
14 مرداد 91 15:55
خاله جون ممنون که به آرمین رای دادید. انشاءاله جبران کنیم.


خواهش میکنم مامانی جون
مامان امیرحسین ومحیا
14 مرداد 91 16:12
معلومه که حسابی به دخملی خوش گذشته.
منم ویلا دوست دارم .
انشالا همیشه خوش وخرم باشین.


مرسی از لطفتون عزیزم
مامانی
14 مرداد 91 18:56
چه عکسای قشنگی

ایشالا همیشه به شادی و خوشحالی


ممنون از نگاهت عزیزم
مرسی مامانییییییی
عمو عماد
14 مرداد 91 21:47
آهنگه صحیح و سالم کار می کنه و سبک و آرامش بخش هم هست
این قلب ها با اینکه خیلی از نظر برنامه نویسی ایده جالب و قشنگیه اما بعضی اوقات جلوی کلیک کردن روی لینک ها یا دیده شدن مطلب رو می گیره
تصمیم در مورد بودن یا نبودنش دیگه با خودتون


از شما ممنونم که کد آهنگ رو آماده کردین...
قلب ها هم تا حالا مشکلی ایجاد نکردن اما چشم یه مدت باشن بعد برشون میدارم
مرسی از حضور و راهنماییتون
خاله باران
14 مرداد 91 22:36
وایییییییییییی چه عکسهای خوشگلی...
می بینم که کوثر جونی هم مثل همیشه جذب سنگها شده...


ممنون از نگاه خوشگلت دوست جونم
آره همش سنگ بر میداشت
خاله باران
14 مرداد 91 22:39
خواهش می کنم...حتما ببین و لذت ببر.
ممنون از اظهار لطفت دوستم...
الهی امین... من خیلی ارامش با هاش گرفتم.حس گوینده به من انتقال داده شد.تو چی؟؟؟


دیدم و شنیدم و فکر کردم
خیلی عالی بود عزیزم
گوینده هم با حس مطمئن و جالبی به نکات تفکربرانگیز تاکید میکرد...
بازم ممنونم
خاله باران
14 مرداد 91 22:45
منم کوثر خیلی دوست دارم.
مامانش را هم خیلی دوست دارم...
ویلا هم نمی رم.
همین جا از این گوشه ی نقطه آبی دوستتون دارم...


مرسی از لطفت مهربونم ما هم دوستت داریم
هر جای این نقطه ی آبی هستی امیدوارم شاد و سلامت باشی
خاله باران
14 مرداد 91 22:46
پچ پچ


خوندمش جیگر
خاله باران
14 مرداد 91 22:47
عاشق گلهای آفتاب گردان هستم
هیچوقت به افتاب خیانت نمی کنند


چه زیبا و بامزه گفتی. مرسییییییییییییی
خاله باران
14 مرداد 91 22:51
الهی همیشه شاد و سرحال باشید.و خدا سایه پدر مادر هاتون را روی سرتون به سلامتی و خوشی نگه داره...


ممنونم از دعای خوشگلت عزیزممممممممممم
مامان امیر علی
14 مرداد 91 23:47
اوف ماشاله به این همه عکس و شادی دخمل گلم ماشاله ماشاله همیشه به گردش ...
چه منظره ها و میوهایی ...همه عکسها مخصوصا
اخرین عکستون خیلی قشنگ بود خلقت خدا
بوس


ممنون از حضور و نگاهت عزیزم
جای همه ی دوستان خالی بود
آره من همه ی عکسای طبیعت رو از ته دل دوست دارم
مریم مامان عسل
15 مرداد 91 4:56
چه اهنگ قشنگی روی وبلاگه.
کوثری منم باغ دوست دارم.
منم عسل دوست دارم.
منم بیام بازی و گردش باهاتون؟


مرسی عزیزمممممممممم
آره مامانی تو هم بیا باهامون بازی
تا بعدش دستات کثیف بشه و بشوریش و سیب بخوریم!
مامان زهره
15 مرداد 91 10:38



منم هوارتاااااااااااا
مامان زهره
15 مرداد 91 10:40
سلام عزيز دلم هميشه به گشت و گذار و لذت از اين لحظات خوش.
عسلي چقدر شبيه كوثر جونه.
اي كاش مي شد زمان توي اين لحظات توقف مي كرد تا بچه ها حسابي يه دل سير بازي مي كردند و با مرغ و خروس و بوقلمون ها گرگم به هوا.ما هم پنج شنبه اي ويلا رفتيم به گل پسر خيلي خوش گذشت.خدا سايه شما و بابايي را براي كوثر جون نگه داره.


سلام مهربون مامانی
خیلی شبیه نیستناااااااا
وای نه! زمان توقف میکرد که ما دیگه بیچاره بودیم
چون هر دوشون دیگه حرف گوش نمیکردن فقط بازی
ممنون از دعای خوبت
خاله باران
15 مرداد 91 10:55
http://rainii.blogfa.com/post/92 آهنگ زندونی تو این پست هست




مرسی جیگر میرم سراغش
مامان پریسا
15 مرداد 91 11:12
هورااااااااااااااااا برای خودم. چون بالاخره اومدم ادامه مطلب در وب کوثر جون

چه خوب که دسترسی دارید به باغ و ویلا و مناظر به این زیبایی.
ایشالله همیشه خوش باشید و لب خندان


مرسی عزیزممممممممممممممممم
ممنون از لطفت و دعای خوبت
مامان پریسا
15 مرداد 91 11:15
راستی مامان کوثر جون.
ممنون که خیلی زحمت کشیدی.
میشه لطف کنید و اسم اون کتاب رو بهم بگید تا من هم استفاده کنم. من هم یه کتاب دارم . همه ی بچه ها تیز هوشند اگر...
مطالبی در این زمینه خوندم . حالا اون رو هم شما لطف کنید تا تهیه کنم و بخونم.
ولی میگم 3 سالگی برای این کار خیلی دیر نیست؟؟؟
و الان خودتون تونستید از این پروژه نجات پیدا کنید؟ حتما پشت سر گذاشتید. درسته؟


خواهش میکنم عزیزم
اسمش اینه:
"آموزش دستشویی رفتن به کودکان" مگ زوبیک ، مترجم: دکتر امیر شیروانی
عکسای خیلی بامزه ای داره
من که قبل از سه سالگی از پوشک گرفتم و بیشتر خودش اعلام آمادگی کرد
اون سه سالگی هم حرف من نیس. حرف یه فوق تخصص نوزادان و کودکانه
دخملی
15 مرداد 91 11:46
منــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم میخوام.......
وایی که چ عاشق باغ رفتنم...اونم تو این همدان که پر از باغه و من غریب و کی بزاره برم تو باغش.هیشکی
جامون خالی


الهییییییییییییییییییی
عزیزممممممممم انشالله زودتر بری شمال و صفا و دیدار خانواده و اینا
مامان زهرا
15 مرداد 91 11:48
سلام
خوبید

معلومه به همه خیلی خوش گذشته
مخصوصا به کوثر جون

چه باغ قشنگی

امیدورام همیشه به گردش


سلام
خوبیم ممنون
آره عالی بود. مرسی
جای شما خالی
زهره مامان نیایش
15 مرداد 91 12:01
سلام عزیزم ایشالا همه روزهات به شادی بگذرن خیلی عکس های قشنگی بود ممنون نیایش داشت عکس هات رو میدید میگه این نی نی ها کین دیگه؟میگم کوثر جونه میگه با من دوسته یعنی؟ گفتم آره میگه پس چیا من پیشش نیستم؟عکس ببعی دیده میگه واااااااای مامان ببین ببعی ولی از مرغ میترسه خیلیهمیشه شاد باشی بلبل زبون شیرین


سلام عزیزم. مرسی از حضور مهربونت
نیایش شیرین زبون و ناز منو بوسه بارون کن
انشالله یه روزی میایم پیشت
زهره مامان نیایش
15 مرداد 91 12:11
خصوصی گلم


ممنونم گلم
مامان زهره
15 مرداد 91 12:20
دوست داشتي بيا پيشمون


چشمممممممممممممممم
مامان زینب
15 مرداد 91 12:25
به
لذت بردم واقعا
ایشالا که همیشه شادیهاتون و خوش گذروندن هاتون مستدام باشه
خدایا نعمتهاتو از ما نگیر


ممنونم از نگاهتون
مرسی از دعای خوشگلت
ستاره زمینی
15 مرداد 91 12:57
سلام سلام .چقدر با صفاست شاد شدم انشالا یه 10 12روز دیگه ماهم میریم به شهر و باغ خودمون خیلی دلم تنگ شده.

کوثر جونی انشالا همیشه به روزهای خوش به یاد ماندنی.معلومه خیلی خوش گذشته.خدا را شکر.

وای هلو انجیری سیب ...بع بعی من عاشق همشونم.


سلام عزیزم
ممنون از لطف و حضورت
آره جای همه ی دوستان خالی بود
انشالله که به سلامتی برید
ستاره زمینی
15 مرداد 91 13:01
خاله جون من عاشق هلو انجیریم .عمویی 3کیلو خرید منم بعد افطار 10تا را یجا خوردم عمویی اینجوری شد

چه کنیم دیگه 2وست داریم..


عزیزممممممممممممممممم
نوش جوووووووووونت
مامان محمد صادق(زهرا)
15 مرداد 91 14:11
به به! خونه بااااااااااااااغ!

کلللللی درختتتتتتتتتتتتتتتتت!

میوه های خوشمزه ه ه ه ه!

مرغغغغغغغغغغغغغغغ!

مطمئنم حسسسسسابی کیف کردن که مرغ و بغل کردن!!!!

*************************

عزیزم...پستت مثل همیشه عاااالی بود!

ازون هوا حسابی استفاده کنین!!!

************************
فقط من......
از حرف چارلی چاپلین اصلا خوشم نیومد!!!!!
مگه حرفها و کارای پیامبرا غیر از شادمانی و آزادی و آموختن اندیشیدن و انسان زندگی کردن و خندادندن کودکان و ... بود!؟؟؟؟؟

بشارت و انذارم که فرمان خداست!!!!

بماند.....
*******************************
کوثر جونم و ببوسش!


مرسی از نظرات خوبت عزیزم
ممنون که با دقت دیدی و خوندیییییییییییییی
آره حسابی بهشون خوش گذشته بود طوری که موقع برگشتن جرات نکردیم بگیم داریم میریم خونه. میگفتیم داریم میریم ماشین سواری و بعدشم بریم تونل

انتقاد خوبی کردی عزیزم. تامل برانگیزه!


تک خاله کوثر جونی
15 مرداد 91 14:12
خیلی بامزه هستن این دخمل های کوچولو! البته تو بعضی صحنه ها رمانتیک هم شدن مثه اون صحنه ی نگاه به گل آفتابگردون

عسل رو ببین، چه دم خانوم مرغه رو ذوق میکنه!



آره خاله جون. مرسی که وقت گذاشتی
یادش بخیر چقد آقاتون دنبال مرغا دوید
لیلا مامان آرمین
15 مرداد 91 14:13
همیشه شاد باشی خاله جون و همیشه به گردش. خوش به حالت که تو یه همچین فضای دلنشینی بودی. چه هلوهای خوشمزه ای آرمین هم عاشق هلو انجیریه.


ممنونم عزیزممممممممم
جای شما خالی بود
وای فدای این قند عسل. ببوسش
ستاره زندگی
15 مرداد 91 14:49
به به،چه جای باصفایی
همیشه به سفر
ماشالله چقدر عسل خانم بزرگ شده
کوثر شیرین زبون بوس


ممنون مامانی
جای شما خالی
ممنون از لطفتون ما هم
زهره
15 مرداد 91 14:58
بازم خصوصی


وای مرسی دوست جونم
عمویی مصطفی
15 مرداد 91 19:42
ا... ! پس عکس جوجه خوردمون رو چرا نذاشتید؟!

آخه این روزا جوجه و مرغ خوردن خودش کلی کلاس داره


آخه مثلا ماه رمضونه
ممکنه یکی دلش بخواد خب!
خاله باران
15 مرداد 91 21:39
هوار و پونصدتا پچ پچ....
راضی کننده است؟؟؟


فدای تو
بزار برم ببینم چه خبره اول بعد میام بهت میگم
متین مامی ایلیا
16 مرداد 91 2:44
ایشالا همیشه خوش باشی خوشمل خانم


مرسی عزیزممممممممممممممم
سمانه مامان پارسا جون
16 مرداد 91 17:25
عکسها خیلی قشنگ بود
متن آخر هم عالی بود


ممنونم عزیزممممممممممممممممممم
بهجت
16 مرداد 91 21:13
سلامت باشید و شاد و همیشه به گردش و کسب تجربه های جدید


مرسی از حضور و دعای خوبت
مامان باران
17 مرداد 91 9:54
سلام كوثر نازنيم ، بهت خيلي خوش گذشت عزيز دلممممممممممممم ، ماماني دستت درد نكنه دختر گلمونو بردي ويلا


سلام مهربون مامانی
جای همه ی دوستان خالی
مرسی از لطفت
عمه ی اریسا کوشمولو
17 مرداد 91 15:35
ببوسید دخمل نااااااااازو


ممنونمممممممممممممممممممم
محيا كوچولو
17 مرداد 91 19:23
سلام خاله جوني
به به چقدر عكسهاي جالب و متنوعي از روز تفريحي تون گذاشتيد كاشكي منم بودم با كوثر جون حسابي مرغ و غازها رو ميچلونديم


سلام عزیزدل
ممنون از نگاهتون
آره جای همه ی نی نی خوشملا خالی بود
بابای دوقلوها
18 مرداد 91 8:56
منم ویلا
منم ویلا

حسابی خوش گذشته هاااا
انشالله همیشه شاد و سلامت باشید


بله. ممنون از حضور و دعای خوبتون
عمه اریسا کوشمولو
18 مرداد 91 16:47
لینک شدین با افتخار کوثر جونم


ممنونم عزیزم. شما هم لینک شدید
تک خاله کوثر جونی
26 مرداد 91 22:19
چهاردهمین عکس خیلیییییییییی قشنگ شده!


ای بلا