جیگر مادر و بابا

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا «علیه السلام»

  سلام سلام به همه ی دوست جون های خودم و مامانای مهربون ما برگشتیم. از کجا؟؟؟؟   از پابوسی و زیارت قطعه ای از بهشت، حرم مطهر هشتمین حجت سرمد؛ نگین درخشان وطن، امیر و ولی نعمت تمام ایرانیان؛ السلطان ابا الحسن، امام رضا «علیه السلام»   (عکس رو خودم گرفتم! )   پی نوشت 1 (یا به قول مامان تاج سر، کلاس گذاشتن ): مرسی دوستای خوبم که در نبود ما به اینجا سر زدید و نظر گذاشتید و ابراز محبت کردید (بیش از 40 نظر). انشالله بزودی جبران می کنم با سر زدن به تک تک شما و گذاشتن یه پست پر از عکس . آخه الان زیاد خوب نیستم. روز آخر سفرمون...
18 مهر 1391

وقتی نی نی بودی....

از گذشته که اینجوری می گم: وقتی نی نی بودی فلان کارو می کردی و یا از فلان چیز خوشت میومد و یا ...، می خندی و با شوق می گی: بازم تعریف کن! الان اومدم برات تعریف کنم که: وقتی نی نی بودی از این آهنگ لایت خیلی خوشت میومد... باهاش آروم می شدی. بخصوص موقع خوابیدن و منم گاهی همراه باهاش قرآن یا شعر هم برات می خوندم. برای شنیدن آهنگ کلیک کنید :   کد آهنگ   کوثر جون در هشت ماهگی ...
11 مهر 1391

ماهی بکش!

نقاشی فعالیتی آشنا و عادی است که بر رشد ذهنی بچه ها تأثیر زیادی دارد. کودکان به نقاشی علاقه دارند و با هرچه در دسترس شان باشد، طرح هایی می کشند که متناسب با سن و روحیه ی آن هاست. این طرح ها به مرور و با رشد کودک کامل تر می شوند و برای ما مفهوم روشن تری پیدا می کنند. یک جنبه ی کشیدن نقاشی، بازی و سرگرمی و جنبه ی دیگر آن رشد و تکامل ذهن و پیشرفت توانایی است.  در سه روز گذشته دخترک من یه دفتر نقاشی رو پر کرده و یا بهتره بگم پر کردیم! هر چقد خودش نقاشی کشیده و خط خطی کرده و رنگ کرده و هر چقدر هم منو وادار به کشیدن کرده!   تا اینکه دیشب با این نقاشیش منو حسابی هیجانی کرد در حد ذوق مرگی!   &...
10 مهر 1391

چرا نفس می کشی؟!

  مادر! چرا اونجا رو دیدی؟ مادر! چی داری می خوری؟ مادر! به کی اس ام اس دادی؟ مادر! برای چی منو نگاه کردی؟ مادر! به بابایی یواشکی چی گفتی؟ مادر! داری چی درست می کنی؟ مادر! چرا ساعت رو دیدی؟ مادر! برای چی اینو پوشیدی؟ مادر! الان می خوای چیکار کنی؟ مادر! به کی زنگ می زنی؟ مادر! چرا کتاب منو برداشتی؟ مادر! چرا می خندی؟ مادر! برای چی گریه می کنی؟ مادر! این چیه که می خونی؟ مادر! چرا عکس گرفتی؟ و فقط مونده اینو بپرسی که : مادر! چرا نفس می کشی؟     مادر جون خیلی حرف می زنیا! دوستان! شما بهتره برید سراغ ادامه مطلب و عکسای پارک ارم ب...
9 مهر 1391

خودکفایی و...

خودکفایی 1: هر وقت تشنه می شم دیگه مادر یا بابایی رو از پای سفره و یا از تو خواب بلند نمی کنم، خودم به کمک چهارپایه از آبسرد کن یخچال آب می خورم. تازه بعضی وقتا هم یک لیوان رو پر از آب می کنم و مادر یا بابایی رو مجبور به خوردنش می کنم!     خودکفایی 2: دستام که کثیف میشه در دستشویی رو باز می کنم، چهارپایه رو میذارم بعدش دستام رو با آب و صابون تمیز می شورم. تقصیر من چیه که گاهی آستین و یا جلوی لباسم کاملا خیس مشه!     خودکفایی 3: تازه شلوار و جوراب و کفشم رو هم خودم می پوشم. ولی هنوز لباس پوشیدن رو یاد نگرفتم. این یکی رو هم که یاد بگیرم دیگ...
4 مهر 1391

دفاع مقدس

گاهی گمان نمی کنی و می شود گاهی نمی شود که نمی شود گاهی هزار دوره دعا بی استجابت است گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود گاهی گدای گدایی و بخت نیست گاهی تمام شهر گدای تو می شود...   از مناجاتهای شهید مصطفی چمران: ترا شکر می کنم که از پوچی ها، ناپایداری ها، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفان های خطرناک حوادث رها ننمودی و در غوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی… فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.   ...
3 مهر 1391

مامان جون و آقا جون

  بالاخره میزبان زائران حرم مطهر امام رئوف شدیم. مامان جون و آقا جون و دایی جون که چند روزی مشهد بودن، اومدن تهران و مهمون ما شدند و خاطرات زیبا و بی نظیری برامون به جا موند. کوثر خانوم حسابی شیرین زبون شده بود و تا می تونست ناز می کرد برای مامان جون و آقا جونی که خریدار دائمی و خستگی ناپذیر ناز کردانش بودن.     چه حیف که روزهای شاد و پرهیجان سریع از پی هم گذشتند. ولی چه خوب که عکسا هستن و می تونن بیانگر و یادآور زیبایی حضور آن مهربانان باشند، هرچند که دلتنگی ها به سرعت برمی گردند....   عکسا و خاطرات این چند روزه در ادامه ی مطلب... چند روزی د...
1 مهر 1391

تبریک به همه بخصوص دختران!

صدای شادی افلاکیان از کوچه پس کوچه‏ های مدینه به گوش می‏ رسد. از خانه ساده و با صفای امام کاظم علیه‏ السلام، نوری به آسمان برخاسته است. ستاره‏ ها نورانی‏ تر شده‏ اند و ماه، همچون خورشید می‏ درخشد. صدای گریه‏ ای سکوت آسمان‏ ها را شکسته، انتظار عاشقانه پدری را به پایان رسانده و لب‏ های پر از نور پیشوای هفتم را به لبخند زینت داده و بر امام مان، حضرت رضا علیه‏ السلام همدمی بخشیده، تا زینبی دیگر برای حسینی دیگر باشد. آری، مدینه از شمیم فاطمه معصومه علیه السلام معطر شده است. میلادش مبارک!     کادوی مادر و بابایی به کوثر جون در ادامه ی مطلب  ...
28 شهريور 1391