جیگر مادر و بابا

برف های سردتر می خوام!

خیلی وقته کوثر من دلش برف بازی و آدم برفی می خواد! هفته قبل که تهران برف حسابی اومد، رفتیم ساری و اونجا هم که خبری نبود. البته از صبح داره برف می باره اما چیزی روی زمین ننشسته...       برف های سردتر ني ني توي حياطه، چشمش به آسمونه منتظره برف بياد، از ابر دونه دونه به ابر ميگه :چرا کم، برف مي آري واسه مون زمستونه ! لم نده، بي کار توي آسمون برف هاي ديروز تو، هي چيکه چيکه آب شد آدم برفي اي که، ساخته بودم خراب شد برف هاي سردتر بريز، توي حياط خونه برفي که زود آب نشه، يکي دو روز بمونه ناصر کشاورز   به یاد زمستان 89 و اولین برف بازی  و...
6 دی 1391

به سراغ من اگر می آئید؛ پشتِ هیچستانم ...

جمله ای زیبا از خدا: قبل از خواب دیگران را ببخش و من قبل از این که بیدار شوید، شما را بخشیده ام ...     نوروز 90 و کوثر جون 18 ماهه و نوپا     پی نوشت: درسته که این جا در ظاهر یه وبلاگ کودکانه است اما من مسلمانم و از مذهبم جدا نیستم و به خاطر آینده دخترم و اعتقاد و علاقه ای که به دینم دارم، مذهبی هم می نویسم، هرچند که به مذاق عده ای خوش نیاد. خدا رحمت کند مرحوم دولابی را که فرمودند: هر جا حدیثی، آیه ‌ای، دعایی به دلت خورد، بایست؛ مبادا یک وقت بگذاری و بروی، صبر کن؛ رزقِ معنوی خیلی مخفی ‌تر از رزقِ مادی است؛ یک نفر  از دری، دیواری می‌گوید...
4 دی 1391

بهتر از کیمیا

خدا گوید...    تو ای زیباتر از خورشید زیبایم،       تو ای والاترین مهمان دنیایم،          بدان آغوش من باز است.             شروع کن!                یک قدم با تو،                   تمام گام های مانده اش با من...     اوایل خرداد ماه بود که دوستی فرمودن: بزرگی بهشون پیشنهاد کرده که برای کسب ت...
3 دی 1391

تولد، شب یلدا و مهمانی

یاد سهراب بخیر! آن سپهری که تا لحظه خاموشی گفت: تو مرا یاد کنی یا نکنی، باورت گر بشود یا نشود حرفی نیست اما ... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!     با کوثر خانم شال و کلاه کردیم و رفتیم چشم بازارو در آوردیم، آخه تولد تک خاله ی مهربون و دوست داشتنی بود! خداروشکر که دست خالی برنگشتیم....     فروشگاه شهروند و سفره شب یلدا     بقیه ماجرا و عکس ها در ادامه مطلب ....   میلاد امام موسی کاظم (ع) بود و شب یلدا و مهمانی خونه ی آقاجون و تولد تک خاله و وروجکای شیرین و بازی و صدای خنده هاشون. خیلی...
2 دی 1391

یلدات مبارک! تولدت ستاره بارون!

اغلب فکر می کنیم ... اینکه به یاد کسی هستیم، منتی است بر گردن آن شخص! غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم، این هنر اوست نه ما! به یاد ماندنی بودن، بسیار مهم تر از به یاد بودن است! به یادتم، خوبم ...  یلدات مبارک!     سلام خواهر خوب و دوست داشتنیم ، همدل و همحرف و همدم روزهای تلخ و شیرینم. چه زیبا بوده و هست آرزوی مادرمان که تو را از خدا خواست که همدم من باشی. محبت هایت در قلبم حک شده و به بودنت عادت کرده ام. امشب تولد توست و برایت زیباترین ها و بهترین ها را آرزومندم، آن گونه که تعبیر تو باشد و مورد رضایت خداوند ... تولدت ستاره بارون!   ...
30 آذر 1391

برای یاس نیلی امام حسین علیه السلام و رضا کوچولو

بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند، اسير کرد. ميان اين اسرا، يک دختر کوچک هم ديده می ‏شد. اين دختر کوچک رقیه بود . رقیه دختر امام حسين عليه السلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش زينب و اسرای ديگر به طرف شام می ‏رفت.... از داخل خرابه های شام، صدای یک  کودک به گوش می ‏رسيد. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می ‏دانستند که اين صدای رقیه دختر کوچک امام حسين  عليهالسلام است. رقیه از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را می ‏گرفت. گویا خواب پدرش را ديده بود. در این حال يزيد، دستور داد سر امام حسين عليه‏ السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه عليهاالسلام سر بريده پ...
29 آذر 1391

ماموریت!

هوای فاصله سرد است من از کلام دلم برایت خیال گرم می بافم     یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون، هیچ کس نبود روزی روزگاری یه بابایی بود که باید تنهایی می رفت ماموریت اهواز مادرجون و کوثر جون و بابایی   بابایی به سلامت برگشت و چند روز بعدش بازم ماموریت، این بار از نوع ساری و خانوادگی مادرجون و کوثر جون و بابایی   هوا سرد بود و جاده برفی و کوثر خانم رو دنده ی شیرین زبونی مشتاق رصد کردن برف های روی کوه ها و دلبری کردن و شعر خوانی   بابایی از صبح تا عصر تدریس و مادر جون و کوثر جون هم بازارگردی (جنس مونثه و عشقه خرید) البته کوثر خانم پارک هم دل...
28 آذر 1391

فسقِلی ما!

یک مادر هستم اما گاهی دلقک می شوم تا تو بخندی!   یک مادر هستم اما گاهی سرسره و الاکلنگ و تاب تاب و جامپینگ و چرخ فلک می شوم تا تو بازی کنی!         یک مادر هستم اما گاهی عروسک دلخواه تو می شوم تا مادری کنی!   یک مادر هستم اما .... اما هر چه هم بشوم، نمی توانم کوثر باشم!   باید کوثر باشی تا بتوانی با علاقه ماهی را بررسی کرده...   و با کارد میوه خوری به جانش بیوفتی! (به گوشه سمت چپ و بالای عکس ها نگاه نکنید! )   باید کوثر باشی تا..... لطفا در ادامه مطلب ببینید. باید...
25 آذر 1391

خدا برای بنده اش کافی نیست؟!

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود. یتیمان را پدر می شود و مادر. محتاجان برادری را برادر می شود. عقیمان را طفل می شود. نا امیدان را امید می شود. گمگشتگان را راه می شود. در تاریکی ماندگان را نور می شود. رزمندگان را شمشیر می شود. پیران را عصا می شود. محتاجان به عشق را عشق می شود.... خداوند همه چیز می شود همه کس را. به شرط اعتقاد، به شرط پاکی دل، به شرط طهارت روح، به شرط پرهیز از معامله با ابلیس. بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را ...
25 آذر 1391

امام زمزمه های عاشقانه شب!

امام سجاد علیه السلام: راضى بودن به سخت ترین مقدّرات الهى از عالى ترین مراتب یقین خواهد بود. (مستدرك الوسائل، 2/413)   ای سرور عابدان عالم! امشب كه شب شهادت توست، به درگاهت می آیم تا بر جوانی ام دعا كنی، تا در لطافت و غلظت و رقت و نورانیت تو شناور شوم و ذوب شوم در زلال نگاهت. در كوچه پس كوچه های دلم، نجوای دعای توست كه می جوشد و میل رویش را در تمام وجودم ایجاد می كند. ...
19 آذر 1391