تولد، شب یلدا و مهمانی
یاد سهراب بخیر!
آن سپهری که تا لحظه خاموشی گفت:
تو مرا یاد کنی یا نکنی، باورت گر بشود یا نشود حرفی نیست
اما ...
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست!
با کوثر خانم شال و کلاه کردیم
و رفتیم چشم بازارو در آوردیم،
آخه تولد تک خاله ی مهربون و دوست داشتنی بود!
خداروشکر که دست خالی برنگشتیم....
فروشگاه شهروند و سفره شب یلدا
بقیه ماجرا و عکس ها در ادامه مطلب ....
میلاد امام موسی کاظم (ع) بود و شب یلدا و مهمانی خونه ی آقاجون و تولد تک خاله
و وروجکای شیرین و بازی و صدای خنده هاشون.
خیلی خوش گذشت جای همه ی دوستان خالی.
کوثر جون و عسل جون و محمد معین به ظاهر آروم و بی جنب و جوش
که حداقل 10 تا عکس گرفتم تا این کی خوب و واضح شد.
همش در حال جنب و جوش بودن این وروجکا
سر دسته شون هم طبق معمول کوثر خانم بود که بزرگتره!
نی نی ها و مسابقه ی سوپ خوردن
که در اینجا مقوله ی "چشم و هم چشمی" به طرز شگفت آوری همیشه عالی جواب میده!
یعنی هر کدومشون حداقل دو کاسه سوپ خوردن که برنده بشن!
نی نی ها و سفره ی زیبای شب یلدا
مامان عسل جون زحمت تزئینشو کشیدن. مرسی
بیش از 50 تا عکس تک تک و دسته جمعی باهاش گرفتیم که به دلمون نمونه!
نی نی های بی طاقت و کیک تولد خوشگل تک خاله ی کوثر جونی.
از وقتی کیک رو دیدن همش برا تک خاله شعر تولد خوندن
و هی گفتن کیک می خوایم.
و در آخر سفره شام مهمانی خونه ی آقا جون
جوجه ها که غذاشونو خورده بودن، موقع شام خیلی سرو صدا کردن
هممون بیخیال این شیطنت هاشون بودیم،
به جز عمویی و تک خاله که نی نی ندارن و بنده های خدا نفهمیدن چی خوردن.