جیگر مادر و بابا

کودکانه هایت کجاست؟

1391/7/30 17:05
نویسنده :
426 بازدید
اشتراک گذاری

روزی که سه ساله شدی

تلفنی سفارش خرید دادم + یه دونه بستنی برای تو

خوشحال شدی و منتظر بودی زنگ درو بزنن

منم پول رو آماده کردم که مثه همیشه تو بدی

اما....

همینکه سفارش ها + بستنی رسید،

رفتی جلو آینه و یه نگاه به لباست که آستین بلند نبود انداختی و گفتی:

وای چقد دستام معلومه. اینجوری زشته بیام جلو در!

و بر خلاف تصور من اصلا جلوی در ظاهر نشدی! تعجب ماچ

 

و من این روزها بر خودم می بالم که تو را دارم

چقدر بزرگ شدی و یا شاید من خیلی جوگیر سه ساله شدنت هستم!

کودکانه هایت کمرنگ شده...

بی سرو صدا آب می خوری و تازه برای ما هم میاری

بی سرو صدا همه ی غذاتو می خوری

بی سروصدا میری دستشویی

دیگه برای مسواک کردن دندونات چونه نمیزنی

بی سروصدا می خوابی

و .... خانمی شدی برای خودت بغل

 

اینم عاقبت تعدادی از بادکنکای تولدت زبان

 

 

 

 

هر چی می گفتیم خاله جون! بادکنک بسه دیگه! پمپ نکن! مگه گوش می کرد؟!عینک از خود راضی

درسته که تزئینات تولدت خیلی خوشگل تر شد با وجود این 40 بادکنک تعجب مژه

اما حالا همینا شدن معضل خونه ی ما نگران چشمک

(نیشخند امروز و فرداست که تک خاله سرو کله اش پیدا بشه و بگه: بشکنه دستم که نمک نداره نیشخند)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (25)

مرضیه
30 مهر 91 16:14
ماشالله به خانوم خودم ديگه بزرگ شده و حسابي خانوم


مرسی مهربونممممممممممممممم
مامان نیایش
30 مهر 91 19:10
قربون دخمل سه ساله ی با نمک و نازم الهی زنده باشی همیشه کوثر گلم واقعا که اسمت شایسته ات هست مایه ی خیر الهی همیشه لبات خندون
..................
نگران بادکنک ها نباش مامانی یه هفته ای تو دست و پاتون وووول میخورن و بعد یکی یکی می ترکن و هر لحظه از صدای ترکیدن یکدومشون می پرین و بعد هم میگین بادکنک بود بعد کوثر جونم میگه یعنی بازم برام میخورین بازم تولد میگیرین بازم ......
...............................
یه دست قشنگ برای کوثر گلم که خانوم شده
یه دست قشگ تر هم برای تک خاله کوثر جونی که اینهمه زحمت کشیده
حالا برای مامانی هم یه دست می زنیم که ناراحت نشهچون زحمت کشیده برای کوثر جون سفارش بستنی داده


ممنونم مهربون مامانی
وای از ترکیدنشون نگو که یه بار نیمه شب یکیش ترکید و سه تاییمون با ترس از خواب پریدیم !
تک خاله هم واقعا زحمت کشید اگه اون نبود تنهایی که نمیتونستم
مرسی از تشویق
مامان تارا
30 مهر 91 21:22
آره عزیزم تا بجنبیم یهو میبینی عروسکهامون بزرگ شدن و دارن میرن سر خونه و زندگیشون..... خدایا اون زمان بدون اونا ما چیکار میکنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


انشاالله عاقبت بخیر بشن
خب بزرگ بشن و برن به سلامت. غصه نداره که!
تازه یه نفسی میکشیم.فکرشو بکن, یه خواب راحت
وای شوخی کردم دلم خیلی تنگ میشه!!!
خاله باران
30 مهر 91 21:33
سلام.ممنون دوستم ....
تک خاله حق داره.نگو این حرفها را.دستت درد نکنه.


سلام. قابل تو رو نداشت گلم
بله واقعا خاله جون برای تزیین خیلی کمک کرد
و چندین بار ازش تشکر کردم
مرسی از تشویق
خاله باران
30 مهر 91 21:34
اخیییییییییییییییییییییی چه دختر خوبی.معلومه مامان خوبی داره ها...بابایی بیایید تحویل بگیرید.ببین چه خانومی دارید.خیر هم را ببینید...


به به به
چه عجب!
بالاخره این دوست جون مهربون ما رو هم دید!!!
ممنون از لطفت عزیزم
همش عنایت خداوندیست
تــــــــک خــــــــاله کــوثر جــونـــی
1 آبان 91 7:55
بشـــــــــــــــکنه دستــــــــــــم که نمــــــــک نــــــــــــــداره

خـــــــــــب عزیز مــــــــــــن یه ســـــوزن بـــــــــردار... هــــــــــــی بزن بــــــــترکون بادکنــــــــــک ها رو ... هــــــــی با کوثـــــــــر جونی بخـــــــــندید...

حالا بـــــــــــــــده؟
تازه دلتــــــــــون هـــــــــــــــم شــــــــــــاد میشه...
البته یه چیزی هـــــــــــــم هستا... شایـــــــــد همســــــــــــایه ها هـــــــــــم اومدن بالا یه ســـــــــــر بهتــــــــــون زدن...

کلا مـــــــــــــیخوام بگـــــــــــــم: حالا حالا هـــــا شمـــــــــــــا درگیریــــــــــــد با این بادکنــــــــــــک ها...

بعــــــــله دیگـه... هـــــــــر که طاووس خــــــــــواهد، جور هنــــــــــــدوستان کشد

تولـــــــــــد خوب و خوشـــــــــکل فقط با بادکــــــــنک میشه بــــــــرپا کـــــــرد.
خــــــــــب میــــــــدونی که بادکنـــــــــــک هم واســــــــــــــه بچه هاســــت... واسه تولـــــد امثالی مثه منـــــــــو تو که کاربــــــــــردی نـــــداره.

نتیجه گیــری: بیخــــــــــــــــــال


ای بابا
منم رسیدم به بیخـــــــــــــــال
ولی کاش با ترکیدن بادکنک میخندید!
باباییش که این کارو خیلی دوست داره اما کوثر خانم خوشش نمیاد.
آخه صدای ترکیدنش هم خیلی بلنده انگار بمب منفجر شده
فعلا تحملشون میکنیم!!!
lمامان زهرا دختر دوست داشتنی
1 آبان 91 9:15
کوثر جون امیدوارم همیشه زیر سایه صاحب نامت باشی

مواظب بادکنک های رنگارنگت باش

یک پیشنهاد : ما یکبار دقیقا چنین معضلی داشتیم
بعد همه بادکنها را نخ بستیم و یک بالن بزرگ ساختیم دادیم دست دخترم بعد رفتیم توی بالکن خونمون و همه را با دست دختر گلم به باد سپردیم خیلی صحنه قشنگی بود دخترم هم کلی لذت برد


متشکر از دعای خوبتون
چه کار قشنگی. آفرین
منم این پیشنهاد رو به بابایی دادم اما قبول نکرد!
البته گفتم بیا همشو از پنجره بریزیم بیرون
mamanebaran
1 آبان 91 9:22
آفرين به كوثر سه ساله ما كه انقدر خانوم و با وقار شده ، و همه كارهاشو ديگه خودش بي سر و صدا انجام ميده آفرين به تو ناز دختر


ممنونم مامانیه دوست داشتنی
مامان نیایش
1 آبان 91 10:11
خصوصی برای مامانی و تک خاله گل


وای مرسی عزیزم
شما خودتون گل هستین
مامان تسنیم سادات
1 آبان 91 10:14
خدااااای من .... ببوس اون فرشته کوچیک نازم رو مامانی ....
کوثر بهشتی ام خیلی دوستت دارم عزیزم...


ممنونم مهربون مامانی
آزاده
1 آبان 91 10:49
چه خانم باحجابی
آخه مامانی چه اشکالی داره که دخترمون چند روز با اینا سرگرمه. پسرای من که همون شب تولد هر چی بادکنکه با سوزن و فشار دست و خلاصه هرجوری بتونن میترکونن


مرسی مهربون
آخه مشکل اینجاست که کوثر خانم از اینا سیر شده
دیگه نگاهشون هم نمیکنه
آی پسرای شیطون بلا
کوثر از بادکنک ترکوندن خوشش نمیاد!
مامی امیرحسین(فاطمه)
1 آبان 91 12:51
الهی قربون اون خانوم محجبه و ناز خودم برم.یعنی خیلی باید لذت بخش باشه خانوم شدنت کوثر نازدونه من


خدانکنه مهربون مامانی
آره از این کارش خیلی خوشم اومد
مامان پریسا
1 آبان 91 15:06
وای چقد باد بادک . معلومه که این همه باد بادک جشن تولد رو چقد خوشکل تر کرده


....................
1 آبان 91 18:36
........... وااااااااااااااااااایییییییییییی مبارک باشه..............
غنچه ناز و کوچک تولدت مبارک


ممنون از تبریک!
مامان طلایی
2 آبان 91 2:28
سلام دوست خوبم.با عکسهای تولد پرنسس آپم! بیا حتما


سلام عزیزم
چشممممممممم حتما میام
ممنون از دعوتت
نسرین مامان سپهر و صدف
2 آبان 91 8:49
مامان مهربون کاملا احساستونو درک می کنم .منم وقتی به پسرم نگاه می کنم از یه طرف خوشحالم و لذت می برم از قد کشیدنشو بزرگ شدنش اما از یه طرف دلم می گیره به خاطر دور شدن از کودکی ها و ایجاد فاصله ها.
رسم زمونه است دیگه!!!!!!!!!!


ممنونم عزیزم
دنیاست دیگه!!!
اما بهتره که دور شدن از کودکی باعث ایجاد فاصله نشه!
مامان محمد سپهر
2 آبان 91 10:21
آخه هنوز هيچي نشده دلت براي كودكي هاي كوثر عزيز تنگ شده.باور كن يهو فكر نكني بزرگ شدن ها نه فقط يه كم مستقل شدن!


بله عزیزم
فقط یه کم مستقل شده
ولی خیلی به چشم میاد
مامان محمد سپهر
2 آبان 91 10:22
سلام عزيزم اگه دوست داشتي بيا عكس محمد سپهر را كه در مجله كيهان بچه هاي اين هفته چاپ شده را ببين


سلام
وای چه خووووووووووب
حتما میام مامانی
عمه اریسا کوشمولو
2 آبان 91 12:37
عزییییییییییزم خانوم شدی ماشاااالله


ممنونم عمه جوووووووووووووون
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
2 آبان 91 14:41
ببخشید با تاخیر چون بعضی موقع وبتون باز نمیشه


خواهش میکنم عزیزم
خیلی خوش اومدین
وبمون باز نمیشه؟؟؟
شاید سرعت نت شما پایینه؟
تبریک
2 آبان 91 16:15
سلام...
وااااااای این پست خیلی خیلی با حالههههههههه
آفرین به مدیر هنرمند وبلاگ.میدونید چرا؟؟؟؟چون بازم به نکاتی اشاره کردین که تا حال من جایی ندیدم...این تغییر رفتار کودکانه رو خیلی خوب بیان کردید..
آفرین



سلام
خواهش میکنم... ممنون از توجه و نگاهتون
فک نمیکردم برای بقیه هم تا این حد جالب باشه!!!
مرسی از حضورتون در دقیقه ی نود!
ستاره زمینی
2 آبان 91 20:59

ماشالا گلم افرین عزیزم.

مامانی مهربون بادکنک ها سر 2و 3 روز یواش یواش میترکند و از ترکیدن هر کدومش نیم متر میپرید هوا.......................


مرسی مامانیییییییییییییی

الان یه هفته است که میگذره و 26 تای دیگه اش مونده و نترکیده!!!
وقتی هم میترکه دقیقا مثه بمبه
مامان یاشار
3 آبان 91 19:42
جیگرشو که حسابی خانوم شده هزار ماشالا. چه کیفی میکنی مامان جون


متشکرم عزیزمممممممممممم
مریم مامان عسل
4 آبان 91 13:05
عزیزمممممممممممممم ماشالله از الان انقدر این بچه با شعور و با حیاست.
بادکنکات چقده خوشگلن. همینطور پخششون کن توی خونه خاله جون!
بذار همه جا بادکنکی بشه!
آورین!
آورین!


ممنون از لطفت مهربونممممممممممم
خاله جون داری بدآموزی میکنیا!!!
همینجوری اسباب بازیهاش تو دست و پامون هس....
ستاره زندگی
5 آبان 91 15:42
دست تک خاله درد نکنه با این بادکنکها

راستی ستاره خانم ی دختر خاله هم گیرش آمد


خواهش میکنم عزیزم. بهش میگم

وااااااااااای خداااااااااا
عزیزممممممممممم
قدمش مبارک باشههههههه
اصلا تا اینو خوندم یهو حالم یه جورایی خیلی عوض شد