جیگر مادر و بابا

شیرین شیرین

1391/3/21 8:25
نویسنده :
675 بازدید
اشتراک گذاری

بنویسم از تو کودکم که در نهایت شیرین کلامی هستی

و چه می خندانی آن زمانی که گمانش هم نمی بریم

و چه خوشبختیم ما که تو را داریم.

 

دخترم

 

معصوم! پاک! جلوه ی کوچکی از محبت و زیبایی خدا! کودک من!

تا آن زمان که قلبم می تپد در کنارت می مانم و شادی تو ضامن بقای من است.

همیشه به همه ی کارای همه بخصوص من کار داری

چی کار می کنی؟ چی بود ؟ چی شد؟ چی می خوری؟ این چیه تو دستت؟ چرا اینو پوشیدی؟ چرا اونو درست کردی؟ کجا میخوای بری؟ با کی حرف میزنی؟ اس مس میدی؟ به بابایی چی گفتی؟؟؟؟؟.....

و این سوال ها ادامه داره به تعداد نفس هایی که می کشی!

گاهی شبا بهت می گم کوثر جون بسه دیگه 

از صبح تا حالا خیلی جیک جیک کردی برو بخواب. 

 

یواشکی نه لواشک: داشتم کادو تولد بابایی رو آماده میکردم و یهو اومدی و تا چشمت به کاغذ کادو افتاد با صدای بلند گفتی تولد تولد..... آروم گفتم هیسسسسس ما باید یواشکی اینو آماده کنیم و بعد بدیم به بابایی. منو نگاه کردی و گفتی لواشک می خوام.

 

سوپری نه سوپ: کوثر جون به اون پولا دست نزن کثیفه.... کوثر خانم بیا پولا رو بذار سرجاش.....و تو کنجکاوانه باز می پرسی این پولا برا تیه؟ چرا تذاشتی اینجا؟ و من برای بار چندم توضیح میدم که به سوپری تلفن کردیم برا کوثر خانم شیر و چند تا چیز میز دیگه بیاره این پولا رو می خوایم بدیم به اون و بی وقفه میگی سوپ می خوام!

 

هدیه ی غیرمنتظره ی خاله حورا ی عزیز

گل

همین که در بالکن باز میشه میگی بیا بریم به گل آب بدیم و حالشو بپرسیم

و چه خوشگل برگ و گلاشو ناز می کنی

 

بابایی میپرسه کوثر خانم در چه حالی؟ خوب و عالی؟

با یه مکث کوتاه جواب میدی: آره خول و عابی! قهقهه

به چشمای من و بابایی زل میزنی و بعد از چند ثانیه با جیغ و خوشحالی میگی من تو چشمتون هستـــــــم!

کوثر جون بیا عکس ببینیم... و باز سوال تو....عکس چی ببینیم؟؟؟.....میگم: عکس تولد که خیلی دوس داری بیا ببینیم....و تو چه بامزه می گی عتس ببینم؟ همون عتسایی که دیشب میبینه بودم!

 

اینم افتخارات دخترم در مسیر کسب مهارت دستشویی رفتن (قابل توجه شبنم جون)

عمویی میپرسه کوثر خانم این برچسبا چیه تو دستشویی؟؟؟

فوری جواب میدی این برچسبا جایزه جیشه! 


و با اقتباس از کتاب" مامان بیا جیش دارم سروده ی ناصر کشاورز" گاهی صدا میزنی

مامان بیا جیش دارم

فوریه خیلی کارم

برام لگن زود بیار

تا خیس نشه شلوارم

منم فوری میگم: خب شلوارت در بیار..

حالا چند روزه شده سوژه ی خنده ات.....

با خودت میگی "مامان بیا جیش دارم، خب شلوارت در بیار"

و بعدشم قش قش میخندی. .

 

بعد از نماز میای روی کمرم میشینی و میگی من اون اسبی رو دوس دارم که تکون میخوره و آهنگ میزنه....... و چه دیدنی ام من .

 

عروستا تو تیف خوابیدن. مادر بیا ببین. 

عروسک

 

امان از این امتحان ریاضی بابایی! 

داریم ریاضی می خونیم و تو می شینی رو کمر بابایی. همونجا ماشین بازی می کنی، عروسکاتو خواب می کنی و تلاش می کنی برای چهار زانو نشستن! چند باری میوفتی و دوباره میری رو کمر بابایی و حتی خوراکیتو اونجا می خوری  .

و خسته میشی و از ما کاغذ و خودکار می خوای. بعد از اینکه دست و پا و صورت و لباساتو خط خطی کردی 

باز خسته میشی و کتاباتو میاری و صاف می شینی تو بغل من و میگی: بسه دیگه... ریاضی به بابایی نگو بیا برا من تتاب بخون

از اینم خسته می شی و می خوابی. این جهاد اکبر (ریاضی خوندن) تا بیدار شدن تو ادامه داره. همینکه چشماتو باز می کنی فوری می پرسی ریاضی تموم شد؟ و ما   

اینبار بابایی خسته میشه و میخوابه و تو با خوشحالی میگی مادر بیا به من ریاضی بخون تا وقتی که بابایی بیدار میشه و من .

 

 بازم مهمونی خونه ی خاله جون

مهمونی

همش تقصیره خاله جونه که شما هم الان دهنتون آب افتاده! 

 

سرویس کردن کولر! (برای مشاهده ی سرویس کولر پارسال،کلیک کنید)

کولر

شادترین بعدازظهر تو بود که بدو بدو از این سر پشت بوم می دوییدی به اون سر پشت بوم و تو آبا شلپ شلوپ می کردی. طوری که یه راست بردمت تو حمام.

 

شیرین شیرین من هنوز یادم هس

که پارسال به طالبی و دست انبو و گرمک می گفتی شیرین شیرینماچ

 

و کلام آخر: ماه را دوست دارم!

ماه

 عاشقتم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان زهره
21 خرداد 91 9:52
نه به اون كه دير دير پست مي ذاشتي نه به اينكه سكوت را شكستي


. تا بازم برم تو سکوت!؟
negar
21 خرداد 91 10:45
پست عالی گذاشته بودی همش خنده رو لبام بود از دست شیرین زبونی این دختر نازت


ممنون که وقت گذاشتی و خوندی.بوس
باران
21 خرداد 91 11:09
ای جانم.با این نگاتون...زنده باشی خانومی و سر بلند و خوشبخت.دل مامان بابا هم از بودنت شاد...


مرسی مهربونم
باران
21 خرداد 91 11:10
میبینم که مامان جون هم تو سکوت می رفتند؟؟


خب دیگه
متین مامی ایلیا
21 خرداد 91 11:29
خیلی خوشمل مینویسی من خیلی نثرتون و دوست دارم


مرسی گلم
عمو عماد
21 خرداد 91 14:25
من که رفتم شهرمون،
دوباره سر ظهر شد و بی نهاری...



عیب نداره عمو عماد
اینطوری زودتر درستون تموم میشه.
ستاره زندگی
21 خرداد 91 18:05
به به....غذای خاله ظاهرا چه خوشمزه هست

با خاله که دعوت کنه واز ما که تعریف کنیم


مرسی از توجه ات
خاله جون خیلی مهمون نوازه مامانیه ستاره جون
شما حالا امتحاناتت رو بده
هر وقت تشریف آوردید اینجا در خدمتتون هستیم.
باران
22 خرداد 91 1:13
خوب بود.دوست داشتم.همیشه شاد باشید...
گل دختر را ببوسید


مرسی عزیزممممممممم
مریم مامان عسل
22 خرداد 91 4:29
پستات مثل همیشه محشر بودن عزیزم.
کوثر جونو ببوس برام.


ممنونم از لطفت. مرسی
شبنم
22 خرداد 91 10:01
سلام
من بازم امتحانات شد مثل همیشه سرم شلوغه ولی این باعث نمی شه به شما سر نزنم!!!!
باریکلا چقدر جایزه!!!!!
اون شعره رو هم کامل و جامع برام بفرسین بی زحمت نگووو وااااااا!!!!!!
شعر کتاب سید محمد خیلی با این شعر متفاوته همین جوری می خوام شعرش یادش بدم. تازه هر چی آموزشی داری برا کوثر جون برای منم بفرست یاد سید محمد بدم اااااا بچه ام یه موقع عقب نمونه!!!!
الهی فداش شم چند وقته نشده خاطراتشم بنویسم!!!!
زیادی حرف زدم نهههههه
کوثر جون رو ببوس دست مزد سرویسم یادت نره. یه دستمزد موندگار براش میخری میگید بهش که این خاله شبنم بوده که حقش رو گرفته!!!! هههههه جدی میگما !!!!
زیادی حرف زدم بوس برای مامانی و گل دخترش


سلام عزیزم
همیشه شاد و سلامت و پرانرژی باشی دوست خوبم
چشم هر چی رو که خواستی واست ایمیل میکنم.
من اینهمه زحمت کشیدم و خون دل خوردم شما حقشو گرفتی؟؟
باشه مامانی بهش میگم شبنم جون به دادت رسیده!!!!!
مامان نیایش
22 خرداد 91 12:02
شیرین شیرینا خانوم خانوما چه عسل شدی امشب!.......قربونت بشم عزیزم خیلی جیگر شدیااااااااااااااااااااااا یعنی از اول که جیگر بودی حالا جیگر عسل شدی نمیدونم چی دارم میگم من خیلی دوستت دارم


مرســــــــــــــــی مامانیه مهربووووووووون
نیایش خوشگل منو بوسه بارون کن
مامان کورش
23 خرداد 91 18:35
سلام عزیزم متن های قشنگی استفاده میکنی از جای خاصی تهیه میکنی ؟


سلام مهربونم. چشمات قشنگ میبینن
نه از جای خاصی نیس.
هر سایت یا وبلاگی رو که باز کنم اگه جمله یا شعر دلنشینی داشته باشه برا خودم یه جایی کپی میکنم
و در فرصت مناسب ازشون استفاده میکنم.
تک خاله ی کوثر جونی
24 خرداد 91 15:45
!eheeem
کلا دست پخت من محشره!


به به
برمنکرش لعنت