لعل لبش...
چقدر خوب و روشن است نمای چشم های تو
نميرسد ستاره اي به پاي چشم هاي تو
غذا خوردنت تو خونه ی خاله جون
خاله جون توپه اِ اِقلی با پلو دوس دالم! (مقصود همان کلم پلو با کوفته قلقلیه)
خوشمزه بود. ممنون
توسه ماهی بده بغلم، میخوام بخوابم.
ادامه ی عکسا در ادامه ی مطلب
نمایشگاه فاطمیه ی 91
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السّرالمستودع فیها بعدد ما أحاط به علمک
ایستگاه نقاشی نمایشگاه فاطمیه ی 91
جایزه ی دخمل هنرمندم
یه مداد پاک کن و یه مداد تراش جایزه گرفتی و
از مداد پاکنه خیلی خوشت اومده و مدام تو دستته
عزاداری در مسجد جامع الزهراء
جنگل لویزان (قابل توجه مامان زهره و تاج سر)
یا به قول کوثرجون: جندل لبیزان
محو بلندی درختان جنگل
تا عصر بازی کردی و اینور و اونور رفتی
ولی شب که برگشتیم خونه بهانه گرفتی و گریه کردی
کوثر جون و آبجی عسل
از یک ساعت قبل از اومدن عمه جون اینا:
کوثر: (با گریه و نق نق) مادر جون درو باز کن عمه جون و عسل جون بیان تو!
مادر: عزیزم اونا که پشت در نیستن الان. وقتی بیان زنگ میزنن.
این مکالمه به توان عدد 5
قربونه غذا خوردن دخملای خودم
بفرمایید آش شله قلم کار، دسپخت عمه جونه کوثر خانم
بازی کردن دخملای ناز من
سر خوش ز سبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش
چو آینه خو کرده به حیرانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
پی نوشت 1 : مهمونیه خونه ی خاله جونت، خیلی خوش گذشت...وقتی خاله جونت بعد از 5 ماه کادوهای علی جون بهشتی رو بهمون داد ، خیلی دلم برای پسرم تنگ شد...
پی نوشت 2 : عسل جون وقتی خیلی نی نی بود توی شیر خوردن با تو شریک شد و شدین خواهر رضاعی
پی نوشت 3 : شعر پایانی از سروده های مقام معظم رهبریست.