اثرات کتاب خوانی
به نام آن که آفرید مرا، تا دوست بدارم تو را، بی آن که بدانم چرا!!!
به عکس زیر دقت کنید
حالا اینجا رو داشته باشید:
مادر، نشسته پای کامپیوتر
دخترک، روی زمین نشسته و داره نخاشی می تشه.....یهو پا میشه و میگه:
"آهای من اینجام، زیر پاتو نداه تن، پا نذالی لو پاهام"
لطفا ادامه مطلب....
این عکس رو هم داشته باشید
مادر: کوثر جون یادته با هم رفتیم پارک؟
بعدش بارون اومد؟ ما هم تند تند اومدیم خونه ولی بازم خیس شدیم؟!
کوثر: آره.... به بابایی بدیم تتل (چتر) بخله تا دیده خیس نشیم.
این شعرو خودت حفظ شدی! مثه بیشتر شعرها
چون اینو خیلی دوست داشتی هر وقت برات میخوندمش با دقت گوش می کردی.
تا اینکه یه روز خودت همشو از حفظ خوندی.
صبح ها که میریم پارک،
عصرا هم که کتاب می خونیم و بازی می کنیم،
شبا هم میای دستمو می گیری
و می گی بیا تو خونه راه بریم.... اینجا خیابونه.....اونجا پارکه و....
وقتی گرسنه میشی، می گی: من الان چی میخوام؟؟؟
قربونت دل نازکت برم که وقتی گریه میکنی با ناز میگی اشکام اومد بیرون.
اینم یه ترفند برای خوردن سیب زمینی
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو، بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است
چشم و دنیا و دلت