این روزهای کوثر
روزهای بارونی هم تموم شد
حال و هوای دلتنگی و زیبایی و دعا و آرامش، کمرنگ شد
یکی از اون روزهای بارونی
مادرجون نون پنیر بده بخولم بعدش بییم خونه. ایشالله بازم میایم پات!
لوبیا پلو با ماست و سبزی
قربونه یکی یه دونه ی خودم که اکثر اوقات غذاشو با اشتها می خوره
اما این دلیل نمیشه که غذاهای خوشگل کمتر بخوره!
تخم مرغ با مربای آلبالو و نون
مادر جون من تخمرغ خیلی دوس دالم. بده خودم بخولم.
بقیه اش در ادامه ی مطلب...
با خاله جون* رفتیم خرید و پارک و گردش. باز یه روز خیلی شاد برای عزیز دلمون
لبخندت میان گل ها و سبزه ها
مادر جون ببین همه جا اشنت شده
دُلا رو ببین. زردن اشنتن
نشستیم روی چمن ها و صبحانه خوردی
وقتی بیدار میشی یه لیوان شیر عسل میخوری و
صبحانه رو در پارک نوش جان میکنی.
تقلید کودکانه!!!
مادر دوشی داله، منم دوشیه اِمز دالم!
حدس بزنید هدفم از گرفتن این عکس چی بوده؟؟؟
فقط حدس بزنید. جایزه مایزه در کار نیستا
همین یک ساعت پیش
بلند هل بده... برم تو آسموناااااااااااااااا
هنر عکاسی رو دارین!!!
اینم تقلید مادرانه!!! (مرسی مامان ماهان عشق)
*: من و خاله جونت در 99 درصد موارد با هم تفاهم نداریم. اما در 99 درصد موارد با هم دیگه بهترین لحظات رو تجربه می کنیم. بخصوص این روزا که قراره بیشتر از قبل، با هم روزگار بگذرونیم و شاد باشیم.