جیگر مادر و بابا

ماشین بزرگ

1391/8/28 13:40
نویسنده :
555 بازدید
اشتراک گذاری

سیستم تربیتی از نوع بابایی:

یه کرم کوچولو وایساده پشت در، اگه مسواک نزنی میاد دندوناتو هام هام می خوره....

گربه نشسته پشت در، اگه دست و صورتتو نشوری میاد لیست می زنه...

 

آخرین ورژن این سیستم:

مورچه نشسته پشت در، اگه لباستو عوض نکنی میاد روی لباست...

 

عملکرد و جوابدهی این سیستم:

خیلی جالبه که نزدیک به 6 ماهه داره عالی جواب میده. نیشخند

 

و اندر احوالات این روزهای کوثرجون:

مادر ببین!

خرس پاندا رانندگی می کنه،

قورباغه نشسته وسط و

آقا گاوه کنار پنجره ست و دستشو گذاشته بیرون! قلب

 

 

مادر جون؟! حالا کوثر کجا بشینه؟؟؟؟ سوال

 

چرا معطلید؟ لطفا ادامه مطلب....چشمک

آهان فهمیدم!

کوثر بشینه پشت ماشین

اون آقاهه (فروشنده) گفته اگه کوثر بشینه، ماشین نمی شکنه!

مادر جون! من دلم می خواد این پشت بخوابم...

 

 

حادثه نوشت: کوثر خانم تاب بازی می کرد و شعر می خوند و می خندیدیم که ناگهان یه ماشین حاوی سه مرد جوان، مشکوکانه اطرافمون چرخی زدن و بعدش جلو چشممون در یه ماشین رو از جا کندن و خالیش کردن و با سرعت فرار کردن!استرس

ترس نوشت: کوثرو بغل کردم، دو تا پا داشتم، 20 تای دیگه هم قرض کردم و به سرعت برگشتیم خونه! استرس

زمان نوشت: این حادثه در ساعت 12:15 دقیقه امروز اتفاق افتاد! فکر نکنم دیگه جرات کنیم تنهایی بریم پارک. استرس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (34)

تبریک
28 آبان 91 14:06
سلام
عکسایی که انداختین جالبه..
با دیدن عکس اول فک کردم که اون ماشین خیلی بزرگیه و با دیدن عکس ناز دوم نظرم تغییر کرد و فهمیدم که طولش 50ساتیمتر هس که البته در نوع خودش بزرگه ،عکس با مزه ای هس


سلام
تکنیک عکاسی و پست گذاشتن رو حال کردین؟
متشکر از حضور و نظر لطفتون
آره ماشین بزرگیه
تبریک
28 آبان 91 14:08
خیلی اتفاق وحشتناکی بوده ه ه ه ه ه...
حتما" کوثر خانم هم ترسیده آخییییییییی
ایشالله که هیچ وقت شاهد همچین صحنه هایی نباشین


آرههههههههه
خیلی خیلی ترسیدیم
کوثر خانم که نمیومد فقط گریه میکرد و میگفت میخوام بازی کنم. منم که داشتم میلرزیدم بزور آوردمش
تا رسیدیم خونه نصف جون شدیم.
ممنون.انشالله ...
باران
28 آبان 91 14:10
راستی پست روز شمار محرم از شبکه گسترده با لینکی که بالا گذاشتین باز نمیشه


متشکر از حضورتون
بله، متاسفانه سرور مدیریت شبکه گسترده چند ساعتیه دچار مشکل شده و احوالاتمون رو به هم ریخته
اما خوشبختانه نظر شما رو دیدم. تایید کردم. پاسخ دادم و مطلب رو اصلاح کردم. متشکر از تذکر خوبتون.
انشالله اونجا هم درست میشه
مامان تسنیم سادات
28 آبان 91 14:19
ووووو....ااااااااااااااااا ی .....!!!!
رااااست می گگگگگی .....؟؟؟؟
چقدر خدا رحم کرده که به شما کار نداشتن ....
وای خدا رو شکر
یه صدقه بذارین ....


وای مامانی هنوز که یادم میاد کل بدنم میلرزه
آره صدقه هم دادیم
در فاصله 30 متریمون بودن و من همش خودمو به نفهمی میزدم و خشکم زده بود.
وقتی رفتن ما بعدش فرار کردیم
مامان تارا
28 آبان 91 17:40
وایییییییی بلا به دور آدم چه چیزایی که نمیبینه!!!

خواهر از من میشنوی باید هرکدوم از ما یه بادیگارد استخدام کنیم تا هم امنیت جامعه بره بالا و هم درصد بیکاری بیاد پایین! درست میگم نه؟

رمز خصوصی


بامزه بود مامانی
مرسیییییییییی
یاسمین مامان سورنا
28 آبان 91 18:22
سلام مادر مهربون
آخی حتما شوکه شده بودی عزیزم خدا رحم کرده که برای شما اتفاقی نیوفتاده خدا رو صدهزار مرتبه شکر


سلام عزیزم
آره واقعا خداروشکر
یاسمین مامان سورنا
28 آبان 91 18:24
وای این ماشین کوثر جونی رو سورنا هم داره فقط قسمت آبیه مال سورنا سبزه
و به همین صورت هم روش میشینه و میگه مامان جون هل بده بابا میگه من هل میدم میگه نه مامانی هل میده


عزیزممممممممممم. مبارکش باشه
الهیییییییی مامانی خب هل بده دیگه!
کوثر هم گاهی از این مدل دستورا میده!
یاسمین مامان سورنا
28 آبان 91 18:25
راستی مادر جونی موهای کوثر جونی رو کوتاه کردی؟
احساس میکنم قبلا فرق میکرد
خیلی بهش میات و ناز شده


آفریییییییییین به مامانیه با دقت
آره موهاشو کوتاه کردم
به نظر خودمم بیشتر بهش میاد
مامان
28 آبان 91 21:11
ای جان خیلی ترسید؟

مامانی تنهایی نرین خطرناکه

فدای کوثر جون چه خوشگیله ماشینش




اگه جایی نریم که کوثر خانم همش نق نق میکنه
مرسی از نگاهت
تک خاله کوثر جووووووووني
29 آبان 91 1:05
اي دخمل شيطون..... چقدر از گاوه که چهار دستو پا از ماشين آويزه خنديدم. . .
اما خداييش اين دوربين هاي سامسونگ, عجب دوربين هايي هستن .... کيفيت و حالت عکس رو کيف ميکني؟؟؟!!!



خاله جون فقط دستای گاوه بیرون افتاده!!!
چیکار کنیم دیگه کیفیت دوربین گوشیمون بالاست
تک خاله کوثر جووووووووني
29 آبان 91 1:09
اووووووو .. .. بابا بده مگه؟! مفتي مفتي يه صحنه اکشن رو از نزديک ديديد؟!
والا مردم پول ميدن واسه ديدن اين صحنه هاي هيجاني!

بعللللله ديگه...... اينم نتيجه ي بدون خاله به پارک رفتن

شوووووخي کردم خواااااهر..... والا مواظب خودتون باشيد....


اکشن!
چشممممممممممم. مباظبیم به قول کوثری
محبوبه مامان الینا
29 آبان 91 7:26
فقط متاسفم بابت اون پول و بودجه ای که بجای عمران و ابادانی مثلا صرف امنیت ما میشه اما در این بین از امنیت هم خبری نیست!!!!


محبوبه مامان الینا
29 آبان 91 7:29
این سیستم تربیتیه آقای پدر هم ما را مبهوت نمودندی و اندر تشویق این پدر خلاق احسنت ها گفتندی و در انتها سیستم خودمان هنگ نمودندی... ای آخرین ورژن قابل دانلود بودندی ؟ یا تعقیب قانونی داشتندی!!!


مرسیییییییییییییییییییییی
که ما را خنداندی
مریم (مامان آرینا)
29 آبان 91 7:50
چه دنیای دارن این عسلیها،چقدر قشنگ بازی میکنن
واااای عزیزم فکر کنم اگه من بودم غش کرده بودم خیییییییییییییلی بد بود
مواظب خودتون باشید


ممنونم دوست من
چشمممممم مواظبیم.
مامان تارا و باربد
29 آبان 91 8:19
ای جانم عزیزم بااون ماشینش ماشالا چه نازنازی شده با اون فیگورش اتفاق توی پارک عجب ترسناک بوده انگار آدم باید خودشو حبس کنه تو خونه از دست بعضی مردم موفق و پاینده باشید


ممنونم از لطف و حضورتون مامانی.
سلامت باشیدو دوقلوها رو ببوسید
زهرا (✿◠‿◠)
29 آبان 91 8:59
wooooooooooooooooow!

چه وحشتنااااااااااک!

عینوهو فیلما!!!

میگما(!!!)یه احتمال دیگه ام داره!!!!

اینکه ازون دوربین مخفی های بی مزه باشه که می خواد عکس العمل آدمارو ببینه!!!!




با حال بود مامانی
مثه همیشه
دوستت دارم
مامانی
29 آبان 91 9:02
مادرجونی در موردم فکر میکردین؟

حالا چیا فکر میکردین؟


آره عزیزم
به خودت. به طه.به پست گذاشتن های ماهیانه و هفتگیت. به احوالاتت. به با وفا بودنت. به مهربونیات. به اعلام به روز بودنات...دوستمی دیگه. دوستت دارم. انشالله به سلامتی طه جونو بغل بگیری
ستاره زمینی
29 آبان 91 9:05

وای بچم ترسید خدا رحم کرده که با شما کاری نداشتند.چقدر جامعه ناامن شده ...

کوثر جونی چه ماشین خوشگلی عروسکاتم نازند پاندای راننده گاوه فضول و شیطون.


ممنون از لطف و حضورتون
مامانی
29 آبان 91 9:14
فدای تو بشم من

بخدا لایق تعریفات نیستم به قول اهل دل منم عبد ناچیز خدا

فدات شم منم دوستون دارم

راستی الان از بیمارستان اومدم بابت ضربان بیش از حدم بهم دستگاه وصل کردن تا فردا صبح

خیلی این روزا برام دعا کن


خواهش میکنم عزیزم. تعارف نبود واقعیت بود.
وای الهیییییییییی عزیزمممممممممممم
خیلی مواظب خودت باش
چشم دعات میکنم
مامان نیایش
29 آبان 91 9:28
وای خدای من عجب کاری شده بایدم میترسیدین من که اگه بودم همون لحظه فرار رو بر قرار ترجیح میدادم البته خب شایدم خشکم میزد عجب ادمایی پیدا میشن واقعا با خودشون چی فکر میکنن؟؟؟؟؟؟
دیروز توی ماشین نشسته بودم منتظر بابایی نیایش که بیاد جایی کاری داشت نیایش هم خوابش برده بود اون طرف خیابون نظرم جلب شد به یه اقایی که داشت توی سطل های مکانیزه توی آشغالا یه چیزایی پیدا میکرد و میریخت توی گونی که همراهش بود دیدن اون صحنه که خیلی هم طول کشید یعنی نیم ساعت!!!!خیلی حالم رو بد کرد با اینکه رومو بر میگردوندم اما بازم می اومد جلوی چشمم می بینی تورو خدا داریم به کجا میریم گریه ام گرفته بود به حال همه ادمایی که برای زنده موندن نه برای زندگی هر کاری میکنن ......ببخشید سرت رو درد اوردم برم سراغ کوثر گلم


منم همیشه از دیدن این صحنه ها کلی غصه ام میگیره
کاری که نمیتونم براشون بکنم جز اینکه، حداقل آشغال های تر و خشکم و جدا کنم و برای آسایش و آرامشی که دارم خدارو شکر کنم.
مرسی از حضورت و حرفای تامل برانگیزت.
مامان نیایش
29 آبان 91 9:33
خیلی ماشین خوشگلی داری کوثر جونی خیلی هم با حال نشستی توش قربونتاون عروسکات هم خوش می گذره بهشون نه جای نیایشم خالی با تو کلی بازی کنهسیستم تربیتی بابایی هم جالب بود جواب میده البته ولی برا یبچه های گلی مثل کوثر خانمی من شنیدم اگه برا یچه هایی که کمی ناسازگار تر باشن یا لجباز جواب نمیده و بدتر میکنه رفتارشون رو چون می خواد گربه هه رو مثلا ببینه و آزمایش کنه که میاد لیسش میزنه یا نه؟موفق باشید


ممنونم از نگاه خوشگلت عزیزم
آره جای نیایش جونمون خالیه
آؤه فعلا که جواب داده. البته ما دائم ازش استفاده نمیکنیم. وقتایی که خانم خانما شیطنتش میگیره و یا بی حوصلگی میکنه. شاید هفته ای یه بار
آزاده
29 آبان 91 9:59
با اجازه بابایی منم میخوام از سیستم تربیتی ایشون استفاده کنم .(هر وقت از این ایکون استفاده میکنم یاد حرف خاله باران می افتم)
کوثر جونم میشه سر راه مبین هم سوار کنی
خیلی مراقب باش دوستم و اصلا تو ساعتای خلوت پارک نرو.


از دست این خاله باران
استفاده کن حتما نتیجه میگیری. با جدیت باشه و اصلا هم نباید بخندی!
مبین جون بپر بالا که داریم میریم دنیای بازی
چشم مواظبم
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
29 آبان 91 10:33
. سلام

پست جالبی بود

ولی کلی از حادثه ای در پارک شاهدش بودید تعجب کردم

قبلا دزدها توی شبهای تاریک جرات بیرون اومدن داشتند

خدا رحم کنه


سلام
ممنونم از نگاهت
به همین خاطر دیروز خشکم زده بود و کلی ترسیدم
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
29 آبان 91 10:34
در مورد سیستم تربیتی

منم بعضی وقتها مجبورم از مورچه بزرگ قرمز استفاده کنم صد در صد هم جواب می ده


چه بامزه
mamanebaran
29 آبان 91 15:39
واي خداجونم باورم نميشه چقدر ناامن شده شهرمون ، خدايا سرده اين پايين از اون بالا تماشا كن ، اگه ميشه فقط گاهي بيا دست منو ها كن ، كوثر نازنين عاشق نوشته اي مامانت هستم ، عاشقه صورت معصومانه و دوست داشتنيتم خيلي خيلي مراقبه خودتون باشين


مرسی از شعر خوشگلت و ابراز لطف و محبتت.
مریم مامان عسل
29 آبان 91 19:07
وای وای آقا گاوه چه کار خطرناکی کرده دستشو بردی بیرون از ماشین!
عروسکاتم مثل خودت شیطون بلان وروجک خاله!


اتفاقا بابایی هم به همین نکته اشاره کرد که آقا گاوه کار خطرناکی کردهههههههههه
مریم مامان عسل
29 آبان 91 19:11
وااااااااااای چه اوضاع نا امنی شده!
دیروز هم یه حادثه دلخراش توی روزنامه خوندم که تنم لرزید. موتورسواری که بعد از تصادفش توی اتوبان و قطع شدن پاش، زیر کتش دست بریده ی پر از النگوی یک زن پیدا کردند!!!!!
زیاد تنهایی بیرون نرید. منم میترسم.


وای من چقد داستان دست بریده پر از النگو میشنوم این روزا
محيا كوچولو
29 آبان 91 21:26
خاله نكنيد اين كارها رو نريد جاهاي خطرناك البته پارك كه قاعدتا نبايد خظرناك باشه. يهو ميبينه اون وسط يه بلايي سر آدم ميارن خداي نكرده. آدم كلا هنگ ميكنه
نكنه كوثري با همين كاميونه فرار ميكرده؟


آره دیگه دو روزه پارک نرفتیم.
داریم جانب احتیاط رو رعایت میکنیم
با کامیونش
مامان علی خوشتیپ
30 آبان 91 8:00
نازی ..عکس روی ماشینش خیلی قشنگه...
این حادثه ها که چیزی نیست...برای ما خیلی عادیه



متشکرم از نگاهتون
دزدی در روز روشن عادیه؟
مامان ماهان
30 آبان 91 14:18
سلام.قربون کوثر جونی و محل خوابش.
خواهر جون چشمام از حادثه نوشتتون گرد شد.و چقدر تاسف برانگیزه که کار یک نفر نبوده و گروهی انجام میدادن.یعنی اصلا براشون قباحتی درکار نبوده و نیست.


سلام مامانی
ممنون از لطف و حضورتون
بله. واقعا. نه شرمی و نه حیایی
مامی امیرحسین(فاطمه)
30 آبان 91 14:40
قربون اون راننده ماشین سنگین برم!خوابت نبره بقیه رو زیر کنی!
میبینم که بدون بلیت فیلم جنایی دیدین!بعد یه سوال اینکه دقیقا چجوری در ماشینه رو کندن؟یعنی چی تو ماشینه بوده که ارزششو داشته بخاطرش درو بکنن؟حتما پت و مت بودن!حداقل شیشه رو میشکوندن!بعد با چه سرعتی این کارو کردن که کسی ندید؟
امضا ننه مارپل!


مرسی از نظر خوشگلت!
آره یه فیلم جنایی واقعی
من که جرات نگاه کردن نداشتم ولی صدای کنده شدن در ماشین رو شنیدم. آخه چند وقت پیش هم ماشین شوهر خواهرمو همینجوری درشو کنده بودن!
ماشینی که ازش دزدی شد پراید بود
من ندیم چی تو دستشون بود!
من و سه تا خانم دیگه تو پارک بودیم. یکیشون انگار خواب بود. اوندوتا هم گرم حرف زدن
موقع فرارشون یه آقایی اونا رو دید و بعدش به سرعت از اونجا رفت!

امضاه: شاهد بی گناه!
متین مامی ایلیا
30 آبان 91 15:22
واییییییییییییییییییییییییی چه وحشتناک بود من که خوندم کلی ترسیدم


مامان النا
30 آبان 91 15:47
توروخدامواظب خودتون باشین


چشمممممممممممممم
ستاره زندگی
1 آذر 91 16:18
عزیزمی با این ماشینت وای چه اتفاق ترسناکی.