جیگر مادر و بابا

بستنی

1391/8/24 13:38
نویسنده :
389 بازدید
اشتراک گذاری

جاودان باد سایه ی عزیزانی که

شادی را علتند، نه شریک

و غم را شریکند، نه دلیل

 

پاییز است و برگ ریزان و باران

اما هیچ کدام پارک رفتن و بستنی خوردن رو مانع نمیشه!

 تا از دهن نیوفتاده ببینید. آخه داغ و تازه ست!!!


 

 

 

 

 

- مادرجون برا من یه بستنی کاکائویی بخر.

- عزیزدلم تو خونه بستنی داریم.

- اون بستنی که چوب نداره!

- خب اینجوری بهتره! میریزم تو ظرف و خیلی تمیز با قاشق می خوری

- حالا تو برا من بستنی کاکائویی بخر تا بهت بگم که چقد تمیز می خورم!!!

- خنده

- از حرفای من داری می خندی؟

 

پی نوشت: پست پایینی رو هم حتما ببینید. میام پیشتون. بزودی! قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

مامان امیر علی
24 آبان 91 16:30
سلام عزیزم من چاره ای ندارم مجبورم بیارمش هیچ کس نتونست نگهش داره متاسفانه
ایشاله می بینم شما را ممنون بوس


سلام دوستم
امیدوارم بابایی قبول کنه نگهش داره
وگرنه منم مجبورم بیارمش
می بینمتون
مامانی
24 آبان 91 17:45
اخیییییییییی ای جانمممممم منم عاشق بستنیم

دلم اب افتاد

فدای دلش بشم من


وای فدای اون دل آب افتادنت

زود برو بخور که حتما طه جون دلش خواسته
مامان امیر علی
24 آبان 91 18:35
نه بابا چرا مجبور ...اگه می تونید بزاریدش خونه بهتره نه بابایی می گه کارمون زیاده نمیشه نگه نمی دارهمن خوندم جواب دادم همه را می خوای بزار فردا برات جوابها را می یارم ....


میذارمش خونه
بابایی قبول کرد
کتاب رو هم خوندم و سوالات رو جواب دادم. مرسی از محبتت
میبینمت انشالله
عمه ی اریسا کوشمولو
24 آبان 91 21:07
چه عکساااااااااااای خوشگلی عزیزم بستنیتم نوش جونت عزیزدلم


ممنونم مهربونم
باراز سلام
24 آبان 91 22:47
سلام خداوند به همه ما توفیق عزاداری خوب و مقبول عنایت کند
التماس دعا

وای یخ کردم بستنی نوش جان


سلام
انشالله

خیلی هم مزه میده
مامان امیرحسین ومحیا
24 آبان 91 23:14
به به
منم آپممممممممم


اومدممممممممممممممممم
تک خاله کوثر جووووووووني
24 آبان 91 23:37
إ..... بالاخره فصل پوشيدن لباس هاي زمستونه رسيد ....

اوووووووو...... پس شما تو اين هواي باحال رفتيد پارک....! خوشبحالتون..... من که تو خونه , پرده رو کشيدم و خوابيدم, کلي تاريک شده بود.... کلي کيف داد

آخر احساسم من, نه؟! ميدونم


برا شما مثه اینکه فصل خوابیدن رسیده
زهرا (✿◠‿◠)
25 آبان 91 16:19
آخ جیگرشوووووووووووووووووووو

خیلی خوشمزه ای کوثرم...

آخرین عکسه خیییلی نازه!


متشکر از لطف و نگاهت دوست خوبم
زهرا (✿◠‿◠)
25 آبان 91 16:21
راستی!متن اولت هم فوق العاده بود!


ممنونم عزیزم
یاسمین مامان سورنا
25 آبان 91 23:13
جیگرش برم خب عروسکم بستنی چوبی کاکائویی می خوات دیگه چیکارش دارین؟
کلللللللللی ببوسش جای من


ستاره زندگی
26 آبان 91 8:51
راست میگه مامانی ،خب تمیز میخوره
فقط کمی دهنش کثیف میشه



پالتو و دستکشش هم کثیف شد!!!
مامان زهرا
26 آبان 91 10:11
وای خدای من
من تا حالا بستنی توی سرما را تست نکردم
حتی از فکرش هم یخ می زنم


تست کن مامانی
محبوبه مامان الینا
27 آبان 91 8:28
کوثر جون معلومه با مامانت رفتی طبعت حسابی گرم . پرحرارته که تو این هوا بستنی میخوری


آزاده
27 آبان 91 8:46
آخه دخترکم نمیگی این خاله شکمو هم با دیدن تو دلش بستنی میخواد

نوش جونت عسیسم


الهییییییییییییی
نکنه خبریه
مامان سيد محمد سپهر
27 آبان 91 9:20
سلام بستني تابستون و پائيز نمي شناسه محمد سپهر هم بستني مي خوره ازاون زعفراني هاش اونا كه توي ماسه بزرگه .مامانم مي گه براش نخر مي گم مامان كيف داره.داداشم مي گه مجبوري ازاين بستني هاي گرون بخري مي گم من كه غير از اين بچه كسي را ندارم پس بذار كگيف كنه.
راستي انگار كه با مامان امير علي رفت و آمد دارين ؟فقط با ما نمي شد؟


سلام
بستنی نوش جوووووووووووونش
اونم زعفرانی کاسه بزررررررررررررررررگ

بابایی امیر علی و بابای کوثر با هم همکارند
مریم (مامان آرینا)
28 آبان 91 1:21
وااااااااای باور میکنید سردم شد


مامان نیایش
28 آبان 91 10:24
الهی قربونت بشم شیرین عسل شیرین زبون یه جوری بستنی می خوره آدم هوس میکنه


مریم مامان عسل
29 آبان 91 18:52
راست میگه بچم!
ببین چقدر تمیز بستنی چوبی میخوره!
با دستکشم هست تازه.


مرسی عزیزمممممممم