جیگر مادر و بابا

بوس کوچیکه

1391/6/20 8:48
نویسنده :
736 بازدید
اشتراک گذاری

مائده جون دوسته کوثر جون

مثه همه نی نی جونا جشن تولد دوست داره

و ماهی یکبار براش جشن می گیرن

و این ماه کوثرجون هم دعوت شده بود

تولدت مبارک مائده جون!

 

niniweblog.com

 

دخترک ناناز طلاییه منم

بعد از ماجرای سفرمون و جشن تولد آقامون صاحب الزمان (عج)

هر روز با عروسکاش جشن می گیره و میگه الان تولده امام زمانه!

اینم مهموناش که بعد از کلی پذیرایی کردن داره ازشون عکس می ندازه!

با کنترل اسپیکر که میگه گوشیه جدید خودمه!

 

حالا دیگه برید به سراغ ادامه ی مطلب

این وروجک بلایی مهارت خاصی در ریخت و پاش داره

وقتی مشغول نظم دادن و مرتب کردن یه گوشه از خونه هستم

اونم به یه چشم برهم زدن یه گوشه دیگه از خونه رو کن فیکون می کنه

مثلا:

دستمال های آشپزخونه رو کف سالن پهن می کنه و برای عروسکاش شام آماده می کنه

جعبه ی سوزن و نخ به همراه قاشق و چنگال!

بفرمایید، تعارف نکنید!

 

niniweblog.com

 

اینم پدیده ایی دیگر از دخمل نانازی در راستای بازی کردن

خرس پاندا تو کیف عروسک نشسته

میگه آقا فیله چشم های خیلی جالبی داره

زلزله رو که یادتون هس؟! ببینید کجا رفته

 

niniweblog.com

 

و نمی دونم چه اصراریه که این خرگوش کوچولوی چوبی بشینه روی مرغابی زرد

و دخترک با این موفقیت کلی جیغ بکشه و دست بزنه

 

niniweblog.com

 

یه موقع دیگه هم هست که همش از خوشحالی جیغ می کشه و فقط صدای خنده هاش میاد

وقتی که عمویی مصطفی میاد خونمون

به چه گرمی به استقبالش میره

با دیدنش شادی می کنه، جیغ می کشه. شروع می کنه به بدو بدو کردن

با عمویی کل کل می کنه

آخرشم وقتی عمویی می خواد بره، بعد از کلی چونه زدن که عمویی باید بمونه

هم از جلو در و هم از توی بالکن بدرقه اش می کنه

اسم خاله جون هم که میاد چشماش برق میزنه از خوشحالی

با هر مدلی که بلده محبتشو به تک خاله نشون میده

خاله جون هم همیشه با اسباب بازی و عروسک و کتاب و خوراکی و... دخترمو شادتر می کنه

اینم تقدیم به تک خاله کوثر جونی و عمویی مصطفی. ممنونیم ازشون

 

niniweblog.com

 

بعد از مدت ها با تک خاله رفتیم خرید و تهران گردی

(همون روزایی که اینجا تعطیل بودنیشخند)

اینم میدان پانزده خرداد و کالسکه ها و شادی و ذوق کردن دخترکم برای اسب ها

 

niniweblog.com

 

و مترو سواری و پله برقی

که هر بار به سراغشون می رفتیم از خوشحالی شروع می کرد به دست زدن

تو این سفر درون شهری یک روزه

نه خسته شد و نه ایراد گرفت. همش شاد بود

مرسی دخترک یکی یه دونه ی خودمممممممممممم

 

niniweblog.com

 

دخترم خیلی دختر خوبیه

به حرف مادر جون گوش می کنه

وقتی با هم میریم کلاس ورزش

یه گوشه می شینه، کتاب می خونه، صبحانه شو می خوره،

نقاشی می کشه، با عروسکش بازی می کنه

و اصلا هم مادر جونو صدا نمی زنه

(این مکالمه هر بار در مسیر رفتن به کلاس ورزش توسط مادر و دختر تکرار میشه و چقد خوبه که همه ی مامانا ورزش کردن رو در برنامه ی روزانه ی خودشون داشته باشن.)

 

niniweblog.com

 

تازه وقتی هم میریم موسسه خلاقیت و مهارت های راه آینده نخبگان

دخترم خیلی عالی همکاری می کنه

با خاله کشاور (دکتر موسسه) میره توی اتاق بازی

و با هم نقاشی می کشن، حرف می زنن، بازی می کنن

وقتی خسته می شه میاد بیرون یه چیزی می خوره

و با هم میریم توی حیاط موسسه و سگ نگهبان رو میبینیم

و اما وقتی دیگه خیلی خسته می شه همش در جواب خاله کشاورز میگه:

نمیدونم! و یا از موضوعاتی که خودش دلش می خواد حرف میزنه!

و این یعنی اینکه ما باید بیایم خونه و یه روز دیگه خانم خانما رو ببریم موسسه.

(جلسه ی اولی که رفته بودیم من استرس داشتم اما دخترم می خندید. زود با همه ی خانما دوست شد و خیلی راحت رفت برای تست دادن و من حس می کردم دخترم رفته کنکور بده!!!! چندین فرم هم جداگانه من و بابایی پر کردیم از اخلاق و رفتارای دخترک و آرزوهای خودمون! این جلسات تست گرفتن که تموم بشه، بعد از 30 روز کاری نتیجه و کارنامه رو اعلام می کنن.)

 

 niniweblog.com

 

و حالا بریم سراغ بوس کوچیکه

بابایی که میاد خونه چند دقیقه بعدش لپای دخترک حسابی قرمز شده

و دخترک هم از زیر بار بوس دادن به بابایی فرار می کنه

بابایی هم مجبوره با بوس کوچیکه دل خودش رو راضی کنه

آخه کوثر میگه:

بابایی وقتی منو بوس می کنی این سیلیبات تیزه میره توی صورتم. ممکنه صورتم زخمی بشه!

ولی بوس کوچیکه دوست دارم که سیلیبات نمیره توی صورتم

 

niniweblog.com


 و خوش به حال خودم که هر وقت دلم بخواد بوسه بارونت می کنم

وقتی می خندی، شیرین زبون می شی، بازی می کنی

با عروسکات حرف می زنی و ...

و یا مثه دیروز که اومدی نشستی توی بغلم و گفتی:

مادر جون! من خیلی دوستت دارم. فقط تو رو دوست دارم.


و شما می دونستید بوسه مادر شفاست؟ (کلیک کنید)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (49)

مامان محمد صادق(زهرا)
20 شهریور 91 9:19


در پاسخ به پچ پج شما:

چشممممممممممممممممممم...

***************************
اون زلزله ش من و مرده! بااااااااااااااااااااااااور کن!
عاشقش شدم!


ممنونم مهربونم
زلزله
مامان زهره
20 شهریور 91 9:37
سلام عزيز دلم خوبي اميدوارم مثل اين روزهاي قشنگ كه خورشيد خانوم با دخترش شهريور بازي مي كنه هميشه صداي بازيتون فضاي خونه را شاد كنه.جالب بود .اتفاقا ما هم پييروز (گذشته ديروز) يه سر رفتيم بازار وگلي سوار همين كالسكه با اسبش شد.
خوبه كه ورزش مي رين و موسسه خلاقيت انشائ الله كارنامه اش درخشنده باشه.
وافعا دست عمويي مخصوصا تك خاله كه غير از خواهر زاده به ما هم لطف دارن درد نكنه.بعد
خدارا چي مي دوني اگه ما هم سيبيل داشتيم مجبور بوديم بوس كوچيك بگيريم.


سلام مهربون مامانییییییییییییی
مرسی از دعای خوشگلت
شما لطف دارید
چه خوب که سوار شد! ما فقط تماشاگر بودیم
بعید هم نیست! پس چه خوب که سیبیل نداریم
ازاده
20 شهریور 91 10:49
ای جاااااااااااااااااااااااان

فقط میتونم بگم خدا حفظش کنه این دخمل نازمو. قدرشو بدونا که آروم میشینه تا ورزش کنی من که ندیدم پسرام یه لحظه آروم یه جا بشینن


فدای تو مهربونم
خب دیگه یه فرقی باید بین دخملا با پسرا باشه
ببوس پسرای نازتو
عکساشونو دیدم. مرسی
مامانی
20 شهریور 91 12:27
ماشالا کوثر جونی خیلی باهوشه ها

واسه همه چی یه خلاقیت داره

نخ ها.... پاندا.....

باهم چه ورزشی میرین مامانی؟

من فعلا نمیتونم ورزش کنم زیاد

اخه بچم پسلیه نمیشه با اون رفت ورزش باید با باباجونش بره

عکسا خیلی جالبن ائم میخواد این دخترکت رو بخوله

واقعا شفاست باور کن

من وقتی طه رو صدا میکنم و میگم مامانی بوسسسسسسس زودی تکون میخوره

محبت مادری و داشتی؟

خب انگار خیلی حرف زدم

دوستون دارم


مرسی از لطفت عزیزممممممممممممم
آره طه جون باید با باییش بره
الهیییییییییییییی چه مهر مادری زیبایییییییییی
میریم ایروبیک
ما هم دوستتون دارییییییییییم
تــــــــــــــــــک خــــــــاله کوثر جونی
20 شهریور 91 15:13


وای... خدایــــــــــــــا!
اشک شوق حلقه زد تو چشمام...

مـــــــــــــــــرسی از تشکر و گل زیبا...


خواهـــــــــش میکنم عزیزمممممممممم
دوستت دارم
خاله باران
20 شهریور 91 16:21
سلام.اتفاقا امرزو تو این فکر بودم.عجب خونه تکونی شده.اصلا نیستشااااااااااااااااااااااااااا دیدم نه.امدی.دوستم با معرفته...
عصر میام نظر می ذارم.


سلام دوستم
درسته که سرم شلوغه ولی دوستام رو برای رفع بیکاری نمیخوام که
واقعا دوستشون دارم
بازم بهت سر میزنم
ستاره زندگی
20 شهریور 91 16:39
کوثر جون تولددوستت مبارک عزیزم،انشالله تولد خودت عزیزم


آره حداقل ماهی یک بار تولد این دوستشه
اتفاقا اونروز خودش میگفت تولد منم داره میشه ها!!! نمیدونم شاید باباییش گفته بزودی سه سالش تموم میشه و تولد میگیریم
ستاره زندگی
20 شهریور 91 16:42
تولد امام زمان ومهمونی،؛یادقدیما افتادم
کوثر خاله به مهمونات بگو موقع خوردن، مواظب سوزنها باشن


آره قدیما! چقد خوب بود...
سوزن رو خوب اومدی
ستاره زندگی
20 شهریور 91 16:58
اون خرسی که رفته داخل کیسه قشنگه
خب گذاشتن خرگوش روی مرغابی خودش ی موفقیته
ممنون عمویی وخاله که با اومدنتون برای کوثرجون شادی میارین


ممنون از نگاهت و محبتت
ستاره جونو ببوس
ستاره زندگی
20 شهریور 91 17:02
اجلاس برای تهرونیها خوب شد
به به سفر ی روزه
بابایی مواظب لپ دخترمون باش
مامانی وکلاس ورزش ،دخترک وموسسه خلاقیتموفق باشید


فقط یه کم شهر خلوت شد و بدیش به این بود که همه جا یهو تعطیل شد. حتی بیشتر مغازه ها! دیگه نمیشد توی شهر موند. دق میکردیم!

ممنون که با دقت و حوصله خوندی
از بابت تشویق هم مرسییییییییییییییی
ستاره زندگی
20 شهریور 91 17:03
مامانی هرچی میکنم مطالبم ثبت نمیشه ودخترکم هم ناراحت
به عموعماد هم پیغام دادم وجوابی نیومد؟؟


الهیییییییییییییییییی
عمو عماد حتما جواب میده
مطمئن باش
امیدوارم درست بشه
ستاره زندگی
20 شهریور 91 17:04
مامانی فعال
"بوسه مادر شفاست"" جالب بود


ممنون که خوندید
ستاره زمینی
20 شهریور 91 17:33
اخی عزیزم انشالا همیشه جشن باشه واست.


ممنونممممممممممممممم
ستاره زمینی
20 شهریور 91 17:36
دوست دارم 2وست دارم عزیزمی کوثرییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


ما هم دوستون داریییییییییییییییییییییم
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
20 شهریور 91 18:34
افرین به این دخمل زرنگمون وبه این مادر فعال ومهربون


متشکر از لطفتون مامان سه تفنگدار
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
20 شهریور 91 18:35
موسسه خلاقیت برای چه سنی وتو اصفهون هست ممنون


لینک سایت رو گذاشتم!
از سن 3 سال به بالا
در اصفهان هم نمایندگی داره.
عمه ی اریسا کوشمولو
20 شهریور 91 23:04
عزییییییییییییییزم خیلی خوشگل نوشتی
معلومه خیلی با حوصله اید
تبریک به هردوتون


مرسی از لطفت مهربون
ممنون که با حوصله خوندی
عمه ی اریسا کوشمولو
20 شهریور 91 23:05
قربونه شما دخمل ناااااز ....ببوسش بجام مامانی کوثر جون


ممنون عزیزمممممممممممم
.............
21 شهریور 91 10:08
.............. وااااااااااااااااااییییییییی فداشششششش............ ایشالله همیشه به جشن تولد.... به شادی ........ به سرور..............


ممنونم از حضورتون
ازاده
21 شهریور 91 10:20
ای جاااااااااااااااااااان


مرسی عزیزممممممممممممممممم
مامان پریسا
21 شهریور 91 10:37
سلام گلم. ممنون خبر کردی.
خوب چکار کنیم شما ماشالله پشت کارت خوبه . کمی هم به ما یاد بده.
البته این برای پست قبلی بود. چون یه نگاه اجمالی کردم. کاش بیشتر برای اپ هات خبرم کنی.

چقد پرو هستم


سلام عزیزم. خواهش میکنم
ممنون از لطف و محبتت
چشم اگه فرصت کنم حتما تند تند خبرت میکنم
مامان پریسا
21 شهریور 91 10:38
خوش به حال این خانمی که ماهی یکبار تولد داره.
خونه ی ما سالی یکبار هستش.



خب دیگه اینم یه مدلسه
ما هم سالی یه بار بیشتر نیست
مامان پریسا
21 شهریور 91 10:39
خوب بله دیگه خوش به حال مامانی ها که هر بار دلشون بخواد بوسشون میکنن.
بابا ها هم یه فکری برای خودشون بکنن


مامان پریسا
21 شهریور 91 10:40
کوثر جون عزیزم چه دنیای قشنگی داری که با کوچکترین بهانه دنیای شادی رو به مامانی هدیه میدی.
همیشه شاد باشی.انشالله


مرســــــــــــــــــــی
مامان نیایش
21 شهریور 91 11:56
همیشه به تولد و شادی دخترک خلاق و خوش ذوقشما وروجک ها خیلی بلا شدینااااااا من می دونم مامانی چی میگه هاهمیشه شاد و سلامت باشی عزیزمخیلی جالبه کارای خلاقانه ات ایشالا توی تست ها و آزمون هات که برای مامانی مثل کنکور میمونه موفق باشی خدا جون خاله و عموی گلت و مامان و بابای بهتر از گلت رو هم همیشه برات نگه داره
اون بوس کوچیکه هم که حرف دل دخملی منم هستچه قدر هم بابایی دوست داره بچلونه دخملش روپست خوبی بود ممنون کوثر جونو از طرف من حسابی ببوس خب بوسه تو شفاست


سلام عزیزم
بوس برای خودت و نیایش جونم
مرسی از حضورت و حرفای خوشگلت
بهترین ها رو براتون آرزو دارم
مامی امیرحسین(فاطمه)
21 شهریور 91 12:38
وای خدا چه خبره اینجا!قربون اون ضیافتت برم شیرین عسلم.مهمونات نخ بخورن دلدرد میشن خوب!اون لباس آبی با دستمال سرش خیلی بهش میاد خیلی...ماه شدی تو اون عکس.منم هرروز ورزش میکنم ولی تو خونه وقتی امیرحسین خواب باشه.چاره چیه خواهر!


ممنون از حضور و دقتت عزیزم
آفرین به مامانیه ورزشکار . همین هم خوبه
مامان امیر علی مردانی
21 شهریور 91 16:01
سلام عزیزم خیلی خاطرات و عکسها مثل همیشه شیرین و پر از مهربونی بودند .افرین رفتید موسسه ایشاله موفق باشه دخمل گلم جواب را بمن هم بگوووووووو راستی من امیر علی را در یه پزوهشکده عالی ثبت نام کردم کلی نمایندگی هم داره به سایت زیر سر بزن و سیلابسهاشو بخون :www.wta7.com


سلام مهربون مامانی
مرسی از لطفت
چشم حتما میگم
وااااای ممنوووووون. حتما سر میزنم عزیزم
بابای دوقلوها
21 شهریور 91 17:17
مائده خانوم هر ماه هر ماه تولدت مبارک
انشالله همیشه شاد باشی

امیدوارم آقا امام زمان پشت و پناهت باشه
کوثری جوون؟؟؟ یه عکس از ما هم بنداز دیگه

واییییییییییییییی
چه غذای خوشمزه اییییییی
دهنمون آب افتاد

عجب شیر تو شیری شدن این اسباب بازیااا
زلزلهههههههههه؟؟؟ اونجا رفتی چیکار؟؟

آفرین به گلی که همیشه به حرف مامانش گوش میده




سلام
ممنون از لطف و حضورتون
مرسی از دعای خوبتون. شما و خانواده هم سلامت و شاد باشید
ستاره زندگی
21 شهریور 91 17:17
سلام
ستاره خانم به روز شد


سلام سلام
به به به چشممممممممممممم
مامانی
21 شهریور 91 17:23
سلام خانومیییییییییییی
بیا بروزیم


سلام عزیزدلم
چشممممممممممممممم
مامان امیرحسین ومحیا
21 شهریور 91 23:43



یاس
22 شهریور 91 15:07
عزیز دلم.هر وقت میام و پستات رو میخونم کلی انرژی میگیرم.خیلی خیلی سرم شلوغه.یعنی بیشتر با خود این فسقل خان مشغولیم و به ما امان نفس کشیدن نمیده

چه خوب و عالی که میری باشگاه و ورزش میکنی عزیز دلم.و چه دختر گلی که اینقدر فهمیدست.من عاشقشم.میبوسمتون هزارتا.
سر فرصت میام و پستایه قبلی رو میخونم فعاااااااااااااااااااااااااااااااااااال


سلام مهربون مامانی. خداقوت
امیدوارم همیشه در کمال صحت و سلامتی باشید
ما هم دوستون داریم و زود زود دلمون تنگ میشه
منتظر ادامه ی نظرات شما هستیم
مامان تارا
22 شهریور 91 16:17
وااااااااای دخملی تو چه خوشگل و نازی خیلی هم باهوشی عزیزم مامانی مهربون شما هم قلم زیبا و روانی دارین خیلی خوشمون اومد از وبلاگ کوثر جون مایلین با هم تبادل لینک داشته باشیم؟


ممنون از لطفتون عزیزم
مرسی که اومدید پیشمون
با افتخار لینک شدید
مامان امیرحسین ومحیا
22 شهریور 91 17:12
تهران گردی خوش گذشت.
مامانی چه ورزشی رو دوست داری؟


آره عالی بود. مرسی
من چی دوست دارم؟ مگه مهمه؟؟؟
حالا چون خیلی اصرار میکنی:
بستکتبال- شنا- پیاده روی - ایروبیک - کوهنوردی
بازم بگم؟؟؟
محيا كوچولو
23 شهریور 91 11:27
آخي چقدر شيرينكاري ميكني كوثر نازنازي دل همه رو بردي با اين همه شيرينيبوس كوچيكه


ممنونم عزیزم
اینا مثلا بوس کوچیکه بود؟!
دقیقا مثه بابایی که گاهی یه عالمه میبوستش و میگه بوس کوچیکه
شبنم
23 شهریور 91 11:34
سلام
تعجب نکن درسته تعطیلیمه امروز ولی کار داشتمک اومدم دیگه!!!!
چشم خوردی دوروزه آپ نکردی؟؟؟!!!!


سلام عزیزم
مرسی که اومدی و همیشه میای
نه چشم نخوردم خونه نبودم!
مامانی
24 شهریور 91 1:42
سلام عزیزم خوبی مامانی؟
من و طه گلی بروز شدیم منتظرتیم



سلام دوستم
ما خوبیم مامانی
چشم در اولین فرصت میام گلم
ستاره زندگی
24 شهریور 91 22:52
کجا رفتی مامانی؟؟
نه به اون شوریه شور نه به این ....
نکنه چشم خوردی؟؟؟؟؟


واقعا!
نکنه چشمم کردی؟؟!!!
مهمون داریم عزیزم. فرصت کنم میام پیشتون
مامان یاشار
25 شهریور 91 12:00
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییی مامان جون کیف کردم از خوندن و دیدن عکسای عروسک دسته گلت. خدا برات حفظش کنه. دلم براش خیلی تنگ شده بود. از قول منم بوسش کن حسابی.


ممنون از حضورت مهربون مامانیییییییییییی
یاشار منو ببوس
ستاره زمینی
25 شهریور 91 13:26
عزیزم نمیاییییییییییییییییییییییییییی

کجاییییییییییییییییییییییییییی

دلم واست تنگ شده.


چرا بزودی میام

مهمون داریم....منم دلم براتون تنگ شده

این روزا فقط فرصت تایید نظرات رو دارم
مامان محمد صادق(زهرا)
25 شهریور 91 17:49



مرسی عزیزممممممم
baranemaman
26 شهریور 91 8:24
آخي نيگاش كنم ، چقدرم ناز داره اين دخمله ، راستي كوثر جون تولد دوستت مبارك باشه عزيز دلم


ممنون از لطف و محبتت عزیزم
مامانی
27 شهریور 91 1:06
ما اپیدیمممممممم بیا


چشمممممممممممم
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
27 شهریور 91 13:06
دوستای گلم سلام
خوبید ؟ دلم برای همه شما تنگ شده .. کلی حرف دارم که نمی دونم از کجا شروع کنم
1. از همه دوستای خوبم که قول داده بودم اونها را توی ایران ببینم و موفق نشدم عذر خواهی میکنم واقعا نمی شد ... مسافرت ما در ایران با 22 نفر دیگه بود و کل مسافرت هم از این شهر به اون شهر می رفتیم و خلاصه برنامه ریزی نمی شد کرد
2. وبلاگ قبلی دخترم مشکلاتی داره و من مجبور شدم یک وبلاگ جدید به ادرس http://tiam2012.niniweblog.com/
بسازم ...خوشحال می شم وبلاگ های قبلی را از لینک هاتون پاک کنید و لینک جدید را ثبت کنید البته اگه دوست داشته باشید ... حتما چک می کنم تا ببینم که انجام دادید یا نه ؟؟؟؟؟
3. سعی می کنم به ترتیب به همه دوستام هم سر بزنم و مطالبی را که نخوانده ام را مطالعه کنم ... همه شما برام عزیزید و دوست تون دارم زیاد زیاد .... گل پسر ها و گل دختر هاتون را ببوسید



سلام سلام
رسیدن بخیر
میام پیشتون.
چشم حتما. آدرس رو عوض میکنم
ستاره زندگی
27 شهریور 91 22:35
مامانی دلمون برای کوثر تنگ شدا؟؟؟
اینم برای کوثر خاله


مرسی از محبتت
ستاره زمینی
27 شهریور 91 23:35




***خاله ی بهراد کوچولو***
28 شهریور 91 20:33
چه نی نی نازی...................
به وبلاگ نی نی ماهم سری بزنین............
نظر یادتون نره ها...............



ممنون از نظر لطفتون
چشممممممممممممممممممممم
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
30 شهریور 91 16:14
1. اول از همه از خوندن مطلب بوسه مادر خیلی لذت بردم مرسی
2. خوشحالم که وقت دارید به سلامتی خودتون هم بپردازید من خیلی وقت ندارم چون صبح تا عصر سرکار هستم ولی شبها با دخترم دوچرخه سواری میکنیم یا دراز و نشست

3. امیدورام همیشه وقت گردشو خرید هم داشته باشید بهتون خوش بگذره
من هم خیلی خرید و دیدن فروشگاهها را دوست دارم.

4. به قول شما خوش به حال مادرها که خیلی راحت و هرچقد رهم بخواهند می تونند یچه هاشون را ببوسند ولی پدرها کلی مسئله دارند



ممنون که وقت گذاشتید و با توجه خوندید.
همین که برای ورزش وقت میگذارید هرچند اندک خیلی عالیه
یکی از تفریحات ما چرخیدن تو فروشگاه ها و خرید کردنه
واقعا خوش به حال ما مادرها برای بوسیدن بچه ها بخصوص دخملا
یاسمین مامان سورنا
2 مهر 91 17:47
امان از دست این کوچولوهای شیطون و خوش زبون که آدم با هر کلمه ای که می گن دلش می خوات بخورتشون
ما هم از بس سورنای بیچاره رو میچلونیم و میبوسیم میگه مامان جونی بوسی نه


آره خیلی وقتا خیلی خیلی شیرین میشن
الهییییییییییییی خب مامان جونی یواشتر بوسی