اما خودمانی
برای آغاز دوستی، یک سلام و یک لبخند
و برای ادامه اش، یک عمر صداقت و محبت لازم است ...
دوستان میگن:
چقد تند تند پست میذاری!
ماشالله خیلی فعالی!
چجوری فرصت می کنی این همه پست بذاری؟!؟ (یادم باشه اسفند دود کنم)
پاسخ :
خب اینجوری شما هم تند تند سر میزنید
آخه دلم براتون تنگ میشه و اینجوری زود زود می بینمتون! خوب نیست؟!
البته عشق و علاقه، پشت هر کاری که باشه خودش انجام میشه
و فرصت ها تند تند خودشونو نشون میدن.
مهم اینه که بخوای تا بتونی،
نوشتن رو هم خیلی دوست دارم
و اینجا شده بهانه ای برای راضی کردن این حس درونی.
البته نوشتنی که همراه با تنوع و شادی و یادگیری باشه.
از چیزایی که دوست دارم و برام جالبه می نویسم
و چه سوژه ای قویتر و شادتر و موثرتر از دخترم!
البته ...بقیه در ادامه مطلب
البته گاهی هم با اشک از غم و دلتنگی نوشتم
اما باز هم دوست داشتم شما با لبخند بخونیدش!
چند روز پیش می خواستم باز از علی جون بهشتی بنویسم.
دلتنگش بودم که اشاره ای شد....
شادى مؤمن در چهره او و اندوه وى در دلش پنهان است... (حکمت 333 نهج البلاغه)
یه خواهش دوستانه:
درسته که پیدایش و تولد یک نوزاد از شگفتی های طبیعته
و بزرگترین نعمت خداست در حق پدر و مادر.
اما در حال حاضر، برای من نامفهوم و غیر قابل پذیرشه...
پس دیگه نه در این مورد سوالی بپرسید و نه پیشنهادی بدید.
بسیار ممنونم.
یه نکته در مورد حکمت بسیار عمیق 333 نهج البلاغه:
منظور از اندوه دل مومن،
خدایی نکرده کینه یا نگاه و نظر بد نیست که با چشم زخم اشتباه گرفته بشه.
چشم زخم وقتی بوجود میاد که از درون نسبت به پیشرفت یا موفقیتی ناراحتی ولی
یه جورایی ریاکاری می کنی و اظهار به خوشنودی!
و این با سفارشی که به مومن شده خیلی متفاوته.
درست شد؟ سوالی نیست؟
در پست آینده خواهید دید:
- نی نی وبلاگ که تعطیل بود ما به جای نشستن و هی چک کردن اینجا (کم نه! ) به اتفاق تک خاله رفتیم .....
- کوثر جون رو چند جلسه بردم موسسه خلاقیت و مهارت های راه آینده نخبگان (که هنوزم ادامه داره) و گفتن .....
- کوثر جون وقتی با مادر جون میره کلاس ورزش .....
- چندین شیرین زبونی و عکس از دخملمون
- و ده ها مطلب مفید و خواندنی دیگر!
اینا رو داشته باشید تا بعد از سر زدن به همه ی شما دوستان با محبت و مهربون خودم، پستش رو بذارم.
میزبانی:
شاید بزودی میزبان زائران حرم مطهرش شدیم
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)
بطلب به پا بوست
پس با دیدن پست جدید، چشمم نکنیدا.
یهویی دیدید مهمونا اومدن و دو هفته پیدام نشدا !!!!
(و چه ادعاها ... دو هفته برم و پیدام نشه؟ مگه ممکنه؟!!! کی طاقت میاره! )
و اما پاییز:
پاییز در راه است، باران می بارد، به حرمت کداممان، نمی دانم!؟
من همین قدر می دانم باران صدای پای اجابت است
و خدا با همه ی جبروتش دارد ناز می خرد،
نیاز کن ...
اصلاحیه:
به پست قبلی (چقد خوشگل هم هست) اصلاحیه اضافه شد!