جیگر مادر و بابا

شب بیست و سوم ماه مبارک

1391/5/22 10:24
نویسنده :
373 بازدید
اشتراک گذاری

او امیر بود نه آن‌ گونه که بر تخت پادشاهی بنشیند و تاج زرین بر سر گذارد، نه آن‌ گونه که رعب در قلب مردمان بیفکند تا سرتسلیم فرود آورند. او ولایت آسمان و زمین را در دست خویش داشت و بر دل‌ها حکم‌روا بود. او گماشته خداوند بر زمین بود، نگهبان خاک و حجت پروردگار، ولی هرگز برای فرمانروایی خویش، اسباب و بهانه دنیوی نخواست. اما آیا از غربت این اول مظلوم عالم شنیده ای: از نجوای شبانه اش با چاه... از گریه های غریبانه اش در نماز... از 25 سال شکیبایی، سکوت و خانه نشینی... از تازیانه های ناجوانمردانه ای که بر پیکر فاطمه اش زدند... و بیش از همه تنهایی غریبانه علی. آن هم بعد از عروج مردی که وجودش از او هست یافت و مرگ بانویی که هماره یکتا، انیس و مونس او بود. دیگر برای علی جز اندوه و تنهایی و غریبی چیزی نمانده بود. دیگر کسی را هماورد و همتای او نبود. او در این عالم تنها بود، مظلوم زیست و مظلومانه نیز زندگی را بدرود گفت...

 

دخترک شاد و سرحال آماده ی رفتن به مسجد!

 

 

تازه به تقلید از مادرجون هی وسایل و اسباب بازی هاشو برمی داشت و می گفت:

یادمون باشه اینو هم ببریم اونو هم ببریم...

و چون بعدازظهرش حسابی بازی کرده بود. توی مسجد راحت خوابید.

و اینم یکی از بازی هاش که تازه کشف کرده بود

که حیوونای جورچین آهنربایی به بخاری هم می چسبن...

 

 

و در مورد یخچال و کابینت آشپزخونه و دیوار و مبل و پرده هم که تست کرد!

 

بازم یه فیلم در ادامه مطلب. بفرمایید لبخند

گاهی برای شانه کردن موهات باید التماست می کردم

اگه خوش اخلاق بودی که فرار می کردی و اگه بی حوصله، گریه.

چند روز پیش اتفاقی موقع صاف کردن موهات برات شعر خوندم

یه شعر من درآوردی! نیشخند

خیلی خوشت اومد و گفتی چی می خونی؟ شعر می خونی؟ یه بار دیگه بخون!

و خودت اسمشو گذاشتی: "شعر شونه" ماچ

به بابایی می گفتی شعر شونه بخون

و بابایی مهربون هر جور می خوند قبول نمی کردی و آخرشم گفتی

نه شما بلد نیستی بخونی فقط مادر بلده!

و این شد که دیروز بعداز ظهر اینجوری دیدمت.....قلب

 

 

با آرزوی قبولی طاعات همه ی شما دوستان و فرج و سلامتی آقامون امام زمان (عج)

در فرستادن صلوات با این وبلاگ همراه بشید. ممنونم

(سمت راست وبلاگ، امکانات وب، آخرین منو)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

بابای دوقلوها
22 مرداد 91 10:43
طاعات و عباداتتون مقبول حق

کلا این ورووجک رو به شکل خوراکی میبینم از بس شیرینی



اگه موقع شعر خوندنت دستم بهت میرسید خوب میدونستم چیکارت کنم
شیریییییییییییییییییییییییین عسلللللللللللل


ممنون از حضور و لطفتون
دوقلوهای ناز رو ببوسید
مامان محمد صادق(زهرا)
22 مرداد 91 12:44
بابا کوثر جونی این کاره ایاااااااااااااااا!!!

چقد خوشمززززه میگه!!!

من عاشق صداش شدم...

چی میگه؟

اون موهای خوشگلتو بزن توو دنده؟؟؟؟


ممنون از حضور خوشگلت
به دخترم ایراد نگیرید. خب شعر من درآوردیه دیگه
ستاره زندگی
22 مرداد 91 13:12
سلام ،کوثر خاله برای خاله دعا کرد



سلام عزیزم. آره برای همه دعا کرد
ستاره زندگی
22 مرداد 91 13:13
کوثر اگه پیشم بودی بغلت میکردم و حسابی

فشارت میدادم وبعد میخوردمت


ممنون از حضور قشنگت
مامی امیرحسین
22 مرداد 91 15:12
وای عزیزم...خرگوشت که مو هم نداره!با انواع و اقسام شونه هام موهاشو برس کردی!خداروشکر که راهی پیدا شده برای شونه کردن موهای خوشگلت.
مامانی یه توصیه برات دارم.گره موهاشو از انتهای مو باز کن و به سمت ریشه برو تا دردش نگیره.گرچه خودت اوستایی ولی من خودم بچه بودم همیشه از شونه کردن به همین دلیل فراری بودم!چون درد داشت.


مرسی از حضور و نظر خوشگلت
چشم به توصیه ی شما هم عمل میکنم
مامانی
22 مرداد 91 15:49
سلام شرمنده عزیزم زیاد حالم خوب نبود و نیست


سلام گلم. الهییییییییییییییییی....
نوشته هاتو خوندم....خداروشکر که خوبین
خاله باران
22 مرداد 91 21:23
سلام.جالبه.من امروز ظهر فکر کردم .نیستی.گفتم حتما دیشب خسته شدی خوابی.نگو همون وقت داشتی می نوشتی برام.
دیروز سر کلاس خیلی به یادت بودم.ممنونتم.دوست خوبم.وخدا را شاکرم که دوستای خوبی مثل تو بهم داد...
دیشب هم کلیییییییییی دعاتون کردم.انشالله خدا همه حاجت هات را بده...



سلام جیگر
مگه وقتی یه عالمه مهمون داری میتونی بازم راحت بخوابی
منم از داشتن تو خوشحالم و خیلی هم دعاتون کردم
خاله باران
22 مرداد 91 21:24
قبول باشه افطاری دادنتون.خیلی من را هم دعا کنید.الهی همیشه سفره شادی پهن باشه.ووسعت رزق حلال همیشه برات باشه...


مرسی عزیزدلم
ممنونم از دعاهای خوشگلت
متین مامی ایلیا
23 مرداد 91 0:01
نماز و روزه و دعاهاتون قبول باشه


از شما هم قبول باشه عزیزم
زینب عشق مامان و بابا
23 مرداد 91 2:13
سلام طاعاتتون قبول باشه التماس دعا


سلام عزیزم. طاعات شما هم قبول باشه. چشم به یادتون هستیم
مامان باران
23 مرداد 91 9:45
سلام عزيز دلم چقدر ناز شدي ،ماماني براي اين گل دختر اسپند دود كن


ممنون از لطفت مهربون مامانی
مامان زهره
23 مرداد 91 10:20
سلام طاعات و عباداتتون قبول باشه . بازي جديد كوثر جون قشنگه آدم رو تحريك مي كنه كه ساعتها باهاش بازي كني.


سلام گلم. طاعات شما هم قبول. مرسی از حضورت
مامان نیایش
23 مرداد 91 11:39
عزززززززززززززیزم با این شعر خوندنت ما شا الله هم مامانی هم دخملی هنرمندین هاقربون اون شونه کردنت حالا هی هم عوض میکنه شونه ها رو بابا گوشای خرگوشه که کنده شد آخه ! خیلی قشنگ بود شعر من در آوردی شونه ات هر چند که باید مامانی متن شعر رو هم می نوشت تا بهتر متوجه بشیم ممکنه به درد ما هم بخوره آخه همه بچه ها کم و بیش سر شونه کردن ادا اطوار دارن دیگه
قبول باشه طاعاتتون


مرسی از لطفت و حضورت مهربون مامانی
شعر من درآوردی شامل مضامینی از نکات تربیتی و اخلاقیه.مثلا موهای مرتب خوبه. دختر باید تمیز و خانم باشه. موهاش قشنگ باشه. موهاش که صاف میشه خوشگلتر میشه و اینا. فهمیدین؟؟
طاعات شما هم قبول عزیزم
یاس
24 مرداد 91 1:42
ای جون دلم.قربون اون شیرین زبونیت.چه شعر من درآوردی هم میخونه وروجک بلا.عاشقتم



مرسی مامانی.بوسسسسسسسس
مریم مامان عسل
24 مرداد 91 13:01
الهی فدات شم چقدر قشنگ بود شعرت طوطی من!
خاله برای من دعا کردی تو مسجد؟


مرسی عزیزممممممممممم
آره خاله مریم. برای همه دعا کردیم.
عمویی مصطفی
24 مرداد 91 19:40
لــوس !


چرا؟
تک خاله کوثر جونی
24 مرداد 91 19:41
واااااااااااای چه خوشکل شدن این حیوون ها رو بخاری...

خوشحالم از اینکه از کادوی خاله و عمویی خوشت اومده!


آره دیگه بازم کادوی تولد خاله جون و عمویی
مرسییییییییییییییییییییییییی
ترانه
26 مرداد 91 12:24
سلام
وااااااااااااااااایییی ماشالله هزار ماشالله به این شیرین زبونییییییییییی...
هرچی دقت کردم متوجه متن شعر نشدم اما هرچی بود قافیه ش خوب جفت و جور میشد و آهنگ گذاریش هم عالی بود، از همه چیزش بهتر هم خوانندش بود که خیلی خوب درخشید.

توی اون عکسا هم خیلی خوب افتاده بودن.آفرین


سلام
ممنون از حضورتون
مرسی که با دقت و توجه میبینید و میخونید...
خب شعرش من درآوردیه و قرار نیس که همه متوجه بشن
و ممنون از لطف و محبتتون