عید در طبیعت
سلام سلام
بازم عیدتون مبارررررررک
کلی عکس خوشگل در ادامه مطلب منتظرتونه.
اما صبر کنید عجله نکنید بزارید اول حرفامو بزنم بعد برید.
خب باشه الان میگم هولم نکنید!
1- همه ی عکسا روز عید مبعث گرفته شده!
2- هوای عالی (ابری-بارونی)، طبیعت بسیار زیبا، من سرحال، مادرجونم عالی و در نتیجه یه عالمه عکس داریم الان.
3- دیگه حرفی نیس. آخه همه چیز خوبه دیگه!
صبح خیلی زود من و مادر جون بیدار شدیم
داشتیم برای بیرون اومدن آماده می شدیم که شنیدیم
هوهوهو......هوهوهو.........هوهوهو........ آخه یه هدهد نشسته بود اون بیرون!
هوا کمی سرد بود اما پرنده ها گرم آواز خوندن بودن
با مادرجون همه ی درختای میوه رو بررسی کردیم. اول سیب
اینم آبالو ولی هموز تلخه. اِمز نشده تا بخولیم.
مادرجون این چیه؟ هلو؟ سبزه؟ نمیشه بچینی مثه سیب بخولم؟
هوا روشنه. پس خوشید تو؟ چرا نمیاد؟ تُجاست؟ لَفته بالای ابرا؟
من میخوام برم اونجا رو ببینم، خودت تنهایی برو پیش زردآلو
من خسته شدم دیده. بریم بالا. میخوام دور ساختمون بچرخم
مادرجون بدو بیا دنبالم
وااااااااای توه رو ببین چقد بلندهههههههه
چارپایه بیار همین جا بشینیم درختا رو ببینیم
هموز همه خوابیدن؟؟؟بیا بازم بریم پایین قدم بزنیم
این سنگه شِتل تخم مرغه. بیا بریم برات تخم مرغ درست تُنم بخوری!
مادرجون من خرسی خیلی دوس دالم
لالا لا لا خرسی بخوابهههههههه
اسم این نی نیه چیه؟ یس؟
یس بیا با خرسیه من بازی تُن
مادر جون یس خرسیه منو برداشته منم ماشینشو برداشتم
یس به ماشین میگه قام قام
عاشقتم
پی نوشت 1: خیلی وقته دنبال یه ترانه ی خوب برای وبلاگ هستم اما هیچ کدومش به دلم نمیشینه. یا آهنگش غمگینه یا شعرش! اصلا یه مدتیه که به شنیدن آهنگ و ترانه بی علاقه شدم. چرا؟؟؟؟
پی نوشت 2: قسمت امکانات وب رو ببینید، اگه نوشته "آنلاین" یه کلیک روش کنید. شاید دوست شدیم با هم
پی نوشت 3: فصل امتحاناته. امیدوارم همه ی اونایی که این روزا با درس خوندن درگیرن موفق باشن. بخصوص بابایی و امثالهم که هم سرکار میرن و هم درس میخونن. واقعا سخته!