جیگر مادر و بابا

هام هامک

1391/3/23 16:00
نویسنده :
457 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

 کشو کمد باز مونده و منم محو تلویزیون.....

 

- چرا تشو بازه؟ سوال

- بابایی کشو رو باز گذاشته

- چرا بازش کرده؟ متفکر

- می خواسته یه چیزی برداره

- چی برداشته؟ ابرو

- فک کنم دفترچه رو برداشته

- برای چی دفترچه برداشته؟ خیال باطل

- خب حتما باهاش کار داشته

- هان؟.....هان؟؟؟.....هان؟؟؟؟؟؟ (من همچنان غرق تماشای تلویزیون) خنثی

- هام هامک

- هام هامک؟   

- و من  

 - (با نگاهی ووروجکانه) میخوام هام هامک میخوام!

- و باز من 


برای چند دقیقه شد بهونه ی خندیدنت و خندوندن ما....

هان؟ ....هام هامک خنده...مادر بخند....هام هامک ....بابایی بگو هام هامک! قهقهه


مرسی که خندیدین....لطفا ادامه مطلب 

مادر جون خرسی هم بِبَییم پات 

(خوب شد خرسی رو بردیم وگرنه خونه نمیومدی...حرفای منو و بابایی که هیچی ولی تا خرسی دستاشو گذاشت رو چشمش، گریه کرد و گفت خوابم میاد با هیجان و علاقه ای خاص بغلش کردی و گفتی بریم خونه)

 

مادر بیا منو ببر پات بعدشم بستنی برام بخر تا بخورم،

niniweblog.comتاب بازی تنم، سرسره بازییییی 

 

سلام میو خوبی؟خنده

(بیچاره پیشی بابایی هی بهش شیر میدادی و حالشو می پرسیدی، بعدشم می زدی تو صورتش و از افتادنش می خندیدی)

 

منم می خوام نماز بخونم 

(قربونه دستای کوچیکت. سجاده پهن کردن و مهر تسبیح گذاشتنتو خیلی دوس دارم. مهرو تسبیح منو هم همیشه مرتب میکنی. قربونت برم)

 

niniweblog.comعکس درخواستی از طرف خاله جون مژه

(یه شام کوچولو به بهانه ی حضور مهمونای عزیز)

عاشقتم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

سمانه مامان پارسا جون
23 خرداد 91 15:59
خیلی جیگری کوثر جون
قربون اون نماز خوندنت و دستای کوچولوت
روی ماهتو میبوسم گل من


ممنونم از حضورت عزیزم
پارسا جونمو ببوس
سمانه مامان پارسا جون
23 خرداد 91 16:07
خصوصی عزیزم


مرسی عزیزم. لطف کردی. حتما میام
مامان پریسا
23 خرداد 91 20:43
خب دخملی مهمتره یا tv ؟

خیلی بانمکی کوثر خانمی


آخه دخملی خیلی سوال میپرسههههه
یاسمین مامان سورنا
24 خرداد 91 1:38
چه گل دختره ناز و مهربونی داریم خدا نگهش داره برای مادر و بابا
یه سوال فنی عزیزم:دستور پخت اون دلمه ی بادمجون خوشمزه تون رو میشه بزارید؟
اینم درخواستی


ممنون از لطفت مامانیه گلم
چشمممممممم حتما میذارم عزیزمممممممم

مامان امیر علی
24 خرداد 91 10:15
ای جانم کوثر جونم فدات بشم من قربون اون نماز خوندنت و چه شامی به بهههههههه .


ممنون از لطفت عزیزم
شام ما به پای غذاهای شما نمیرسه.
مامان رها
24 خرداد 91 14:53
راستی داریم میر یم سفر دلمون براتون تنگ میشه بیا پیشمون


به سلامتییییییییی. چشم حتما میام
بابای دوقلوها
24 خرداد 91 22:01

چه شیرین زبووون
شیرین عسل عموووو

اووو تام کت
منم خیلی دوسش دارم
اول خیلی نازیش میکنم بعد میزنم تو صورتش
بیچاره


ممنون از حضورتون.
شما هم؟!!
زینب و زهرای ما رو ببوسین
ستاره زندگی
24 خرداد 91 22:16
نوش جان، خوش بگذره


مرسی عزیزم
مریم مامان عسل
25 خرداد 91 3:55
قربونت برم عزیزم. کوثری مننم با خودت میبری پات؟
غذا عالی بود عزیزم. از عکسش معلومه چقدر خوشمزه است.


ممنون از حضور و نظرت مهربون
مامان نیایش
25 خرداد 91 11:10
عزیزم چه قدر تو بانمکی الهی همیشه لبای خودت و مامانی ات و البته ما که میایم پیشتون خندون باشه عکس هات هم خیلی قشنگ بود نماز میخونی برای ما هم دعا کن فرشته کوچولو دست مامانی هم درد نکنه با این غذای خوشمزه به این می گن مامانی هنر مند


مرسی عزیزم. شما خیلی لطف داری
نیایش جون منو ببوس
مامان نیایش
25 خرداد 91 11:11
خصوصی


چک کردم.حتما میام مهربونم
عمو عماد
25 خرداد 91 16:04
هام هامک یعنی چی؟
من که نفهمیدم!!!


هام هامک پاسخ یه مادر خسته و حواس پرت به هان هان های پی در پی یه دخمل پرسشگره!!!
مامان تارا و باربد
27 خرداد 91 12:45
ای دخمر شیرین زبون حتما پارک خیلی خوش می گذره که حاضر نمیشی برگردی خونه
عجب سفره رنگینی دست مامان خانوم درد نکنه


معلومه که خوش میگذره
همیشه باید برای خونه اومدن کلی باهاش چونه بزنم
ممنونم از لطفت
متین مامی ایلیا
28 خرداد 91 1:36
عاشق اون مدل حرف زدناشم خیلی بانمک مینویسین دوستتون دارم یه عاااااااااااااااااااااالمه


ممنون مامانیه مهربون
مامی امیرحسین
29 خرداد 91 12:51
الهی قربون نماز خوندنت.دورت بگردم نفس خاله.برای منم دعا کنیا...


چشم خاله جووووووووووووون
مامی امیرحسین
29 خرداد 91 12:52
میشه منم مثل خرسی بغل کنی؟


خاله نسرین مامان صدف و سپهر
30 خرداد 91 0:48
واااااااای خدا قربون اون دستای کوچولوت که با اون پاکی رو به آسمون گرفتی و دعا میکنی .امیدوارم هر چی خوبیه خدا برات در نظر گرفته باشه.


ممنونم عزیزمممممممم
صدف خوشگلمو ببوس