آخر هفته
چه خوش می گذره آخر هفته ها وقتی که بابایی وقت آزادشو با ما تقسیم می کنه!
چه شاد بودی روزی که چندین ساعت تو هایپراستار چرخیدیم....
کوثر، چرخ دستی و هایپراستار
کوثر و تماشای عروسکا
قربونه عروسک خودم برم که عروسکا رو بغل می کرد و بعدشم می ذاشت سرجاش
ادامه ی مطلب رو هم ببینید...
یکی دو ساعت اول تو چرخ دستی بهت بد نگذشت، اما بالاخره حوصله ات سر رفت و اومدی پایین و خودت هلش می دادی. تا آخر وقت چندین بار هی سوار شدی هی پیاده شدی...
خریدای دخترم از هایپر استار
چند جلد از کتابای تاتی رو قبلا واست خریده بودم
و چون عکساو شعرهاشو (سروده ی ناصر کشاورز) خیلی دوست داری منم همه جلدهاشو خریدم برات.*
حداقل تا یه هفته باید روزی چند بار کتابارو مرور کنیم
رستوران
قربونه شادی کردن و خندیدنت.
اینقد بهت خوش گذشته بود که همش می گفتی نریم خونه نریم خونه..
وقتی که رسیدیم خونه دنبال بهانه می گشتی که بزنی زیر گریه و .....
بله، یه نیم ساعتی گریه کردی و ایراد گرفتی و بعدش خوابیدی.
دیروز هم رفتیم پارک. هوا ابری و سرد بود و نم نمک بارون می بارید.
سرسره بازی
بازم سرسره بازی
اینم از آخر هفته ی شاد دخترم
وای دیشب با صدای بارون خوابیدیم و صبح زود هم با صدای بارون بیدار شدیم..
چه زیباست بارش باران، این رحمت الهی
و چه لطیف تر خدای مهربان می نوازد
هم آهنگ باران را
و هم جوانه های سبز کوچک درختان را...
دعا کردم
برای تو و آن هایی که همیشه به یادشان هستم
کاش هر شب بارون بباره...
(التی التی شعر دُفتما)
وای که هلاکه حرف زدنتم جیگر کوچولوی خودم
مادر: نانازی بگو کتاب، کبوتر، کاکل، تکه تکه
کوثر: تتاب، تبوتر، تاتل، تیته تیته
کوثر: مادر بیا پشت پنجره ببین چلاغا دارن مچ مچ میزنن!
مادر: مچ مچ :چشمک
کوثر: ما دوتاتون دُل سر داییم.
مادر: آره عزیزدلم ما هر دوتامون گل سر داریم.
کوثر: بابایی دُل سر نداره. بابایی تپل مپله!
مادر: آخرش ربط این دو تا رو با هم نفهمیدم!!!
مادر: خوشگلم بگو شنل، تونل، کبریت
کوثر: شلن، تولن، تربیت
عاشقتم
* : مجموعه 10 جلدی تاتی کوچولوها و مجموعه 12 جلدی نقاشی های تاتی رنگهای قاتی پاتی، ناصر کشاورز، کتابهای بنفشه ، واحد کودکان و نوجوانان، موسسه انتشارات قدیانی