یه کوچولو شیرین زبونی و کارای امروزم ..
مادر جون خوابه، منم بیدار شدمو، نشستم بالای سرش:
مادر مادر؟
بله نانازم
شیر عسل بخوله شیر عسل بخوله
چشم عزیزم الان برات درست میکنم.
اووووووممم به به شیر عسل
20 دقیقه بعد...
مادر جون مادر جون؟
جونم عزیز دلم
(با اخم) سرده سرده
آخیییییی قربونت برم الان میخوام بخاریو روشن کنم
آخه از دیشب تا حالا داره بارون میاد
و هوام حسابی سرد شده. خداروشکر
مادرجون مادرجون؟
(با ذوق و خنده) گرمه گرمه!
آره عروسک من خونه گرم شده.
10 دقیقه بعد...
اذا بخوله اذا بخوله اذا بخوله (غذا بده بخورم)
چــــــــشم چـــــــــشم قشنگم..چی دوست داری مادر؟
نون پنیر بخوله...آبالو بخوله...تخمرغ بخوله
قربونت برم الان نون پنیر میارم برات
تلبیزون روشن تلبیزون روشن (تلویزیونو روشن کن)
بفرمایید عزیزم
وااااااااااااای خاله دونه (باخنده و بالا پایین پریدن)
خب حالا دیگه آماده شدم برای شیطنت و به هم ریختن خونه
از کجا شروع کنم؟
آهاااااااااااااان
دمپایی مادر جونو بپوشمو برم سراغ کشوهای کمد
(مادر جون مثلا کشوها رو چسب زده!)
و این مدل شیطنت ها تا وقتی که بخوابم ادامه داره...