بازم اومدیم با عکسای مسافرتموووووووووووون
دیبر (دلبر)... دیدر (جیگر)
مادرجونم: عزیزممممممم
اشنتم (قشنگم)
چند روزی نبودیم آخه سرما خورده بودم. تب، گلو درد و...
مادر جون منو برد دکتر
خانم دکتر شربت داد
خوردم بهتر شدم
اما...
بعدش مادر جون مریض شد
که به برکت این شب ها و مهربونی های بابایی الان خوب شده
بفرمایید اینم از عکسای مسافرتمووووووووون
اول رفتیم شمال
ویلای کلاردشت
خیلی جای خوشگلی بود جای همتون خالی
هوا عالی بود منم همش بیرون بازی می کردم
واااااااااای آب بازییییییییییی آخ جوووووووون
تاب تاب عباسی
آدا جون نانازی (خداجونم چه نازی)
خب تاب بازی خیلی دوست دارم من
و بعدش رفتیم مشهد مقدس
همیشه زودتر از همه آماده بودم
برای رفتن به حرم و زیارت
می گفتم: بییم حَم
آخه میخواستم بگم
سلام آغا
اونجا هم هی بازی میکردم و میدوییدم و
بیسکوییت و شکلات و.... میخوردم
حیف که زود تموم شد
اووووووومممم ماتته (ماکارونی) تو قطار هم مزه میده ها