جیگر مادر و بابا

سفر و عرض تسلیت

1392/3/5 9:54
نویسنده :
1,201 بازدید
اشتراک گذاری

در تهیه و تدارک جشن ولادت مولای متقیان علی (ع)...

 

نازد به خودش خدا که حیدر دارد

دریای فضائلی مطهر دارد

همتای علی نخواهد آمد والله

صد بار اگر کعبه ترک بردارد ...

 

و جشن تولد سه سالگی عسل جون بودیم...

 

بدین صورت از خود راضی

 

که خبر رسید دایی بابایی که چند سال بود بیمار بودن، فوت کردن. ناراحت در کمتر از دو ساعت بار سفر رو بستیم و به سمت شیراز حرکت کردیم.

برای اولین بار بود که از نزدیک و با دیدی متفاوت شاهد مراسم تشییع جنازه بودم! چقدر سنگین، تامل برانگیز و تکان دهنده بود. با تمام وجود می شد حس کرد که فقط اعمال رو می شه با خود برد و لاغیر... البته برای تو دختر نازم خیلی تلخ و غم انگیز بود و من همش تلاش می کردم که تا جای ممکن تو رو دور نگه دارم.

این سفر بهانه ای شد برای دیدار مجدد با همه ی فامیل بخصوص مامان جون و آقا جون. گرچه فقط یک روز مهمونشون بودیم ولی برای ما غنیمت بود. چون به تو نازگلم در اونجا مثله همیشه خیلی خوش گذشت و سعادتی نصیبمون شد که در تپه نورالشهدا حضور پیدا کنیم و من بعد از سالها، شب تولد مولود کعبه، در کنار پدرم بودم.

 

پدر مردی ست عاشق اما ساکت؛

خنده هایش را می بینی ولی اندوهـش را هرگز...

 

  جزئیات بیشتر و عکس ها در ادامه مطلب منتظر دیدگان پر مهر شماست. ممنونم قلب

 

درخت توت و تاکستان

دخترکم با تاکید می گفت:

من توت دوست دارم اما اگه نشسته بخورم تب می کنم! (اشاره به سفر عید نوروز)

 

 

 

خارهای کنار جاده

خیلی خوشگلن نه؟ کی نظرش غیر از اینه؟!

 

 

 

صبح زود، خونه آقا جون، دخترک بدون دمپایی!

قبل از اینکه چیزی بهش بگم، گفت: دمپایی منو که نیاوردی؟

گفتم: نه!

گفت: پس مجبورم با پا بیام خنده

 

 

 

تا حالا گل های کاکتوس ماری رو دیده بودین؟

گلدونای مامان جونم واقعا حرف ندارن! بغل

 

 

 

بازم چندین قلمه از گل های جور واجور رو با خودم آوردم

 

 

فدات بشم که همیشه همه ی گل ها رو بو میکنی ماچ

 

 

 

شهیدان گمنام در تپه نورالشهدا

 

 

 

بازم نمایی زیبا از این منطقه که کوثر جون اسمشو گذاشته "یا مهدی"!

 

 

 

مهدیه صاحب الزمان و ماه خوشگل من (سمت چپ عکس)!

چه شود ای گل نرگس، با تو دیدار کنم

جان و اهل و هستی ام، بر تو گرفتار کنم

 

 

 

بفرمایید آش نذری و عطر اطلسی و یه عالمه انرژی مثبت

 

 

در ارتفاع بالاتری از تپه نورالشهدا که هر سال تولد آقا امام زمان (عج)،

در اونجا با چراغ می نویسن یا مهدی و از همه جای شهر مشخصه;

به خاطر تولد مولای متقیان نوشته بودن "یا علی"

که از حیاط خونه آقاجون اینا مشخص بود.

 

 

با اینکه نازگل من چندین ساعت اون بالا بود

شب، موقع خداحافظی با آقا جون اینا با گریه گفت:

بریم بالای "یا مهدی"می خوام چراغا رو ببینم و

شربت بخورم (به یاد تولد آقا امام زمان (عج))، بعدا بریم تهران. گریه

و ما باز رفتیم اون بالا و دخترم به حاجت دلش رسید!

 

 

در راه برگشت به سمت تهران، پارک شهرضا

 

 ممنون از نگاه های خوشگلتون بغل

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

آزاده
5 خرداد 92 9:55
خدا همه رفتگان رو بیامرزه. گاهی مردن خیلی بهتر از زندگی با سختی و بیماریه.دیدن مراسم تشییع برای بازمانده ها خیلی سخته. من چندین بار تجربه اش رو دارم و هربار که یادم میاد عزیزام روی دستا میرفتن تا به منزلگاه ابدیشون برسن اشک تو چشمام پر میشه ولی اینم یه مرحله از زندگیه

امیدوارم از این به بعد همیشه برای شادی برید خونه پدرجون کوثر جونم

چه کادوهای خوشملی......توش چیه اونوخت؟ جولاب

اون خارا هم خیلی خوشگله ها....والا با اون گُرز رستمی که دست گرفتی چی بگم؟

ماشالا به کوثر جونم خودش گله و کنار گلا نشسته.
چیرا دمپاییشو نیاوردی خب؟

خیلی دلم میخاد برم یه جایی مث تپیه نورالشهدا و ساعتها با خدای شهدا خلوت کنم


آره بنده خدا خیلی سختی کشید...خدا همه رو رحمت کنه
وای خیلی جو سنگین و غم آلودیه این تشییع جنازه و خودبه خود اشک رو جاری میکنه

متشکر از حضور قشنگت
و ممنونم که از اون خارا خوشت اومده

اتفاقا هیشکدومش جولاب نی

آخه برای یه سفر چند روزه دمپایی ببرم چیکار

از تپه شهدا نگو که خیلی خیلی دلچسبه...
مامان تسنيم سادات
5 خرداد 92 10:49
عزيزم تسليت مى گم به شما و همسر محترم و خانواده شون ...
دنياست .... و همه ما رفتنى هستيم
خدا رحمتشون كنه


متشکرم عزیزم
مامان تسنيم سادات
5 خرداد 92 10:54
ايشالله هميشه به شادى همديگر رو ببينيد
وااااااى چه گلهاى قشنگيند ...
بازم قلمه و ...
جاى با صفايى بايد باشه بالاى "يا مهدى"
خيلى قشنگ بودن دستتون درد نكنه دوست عزيزم
وفات حضرت زينب (س) رو تسليت مى گم
و التماس دعاى فراوان


ممنونم دوست گلم
چشمات قشنگ میبینه
آره بازم قلمه و اینا و اضافه شدن 5 تا گلدون دیگه
وای خیلیییییییییی باصفاست. من که اصلا دل از اونجا نمیکندم
ممنون از حضور و نگاهت
منم به شما تسلیت میگم دوست خوبم
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
5 خرداد 92 11:12
خدا رحمتشون کنه
چه خونه آقاجونتون خوشکله


ممنونم عزیزم
مامان طه
5 خرداد 92 13:03
سفر بخیر عزیزم
خدا ایشون رو رحمت کنه

عکسا چقد قشنگ و بجا بودن


ممنونم دوست جونم

خدا همه ی رفتگان رو بیامرزد

متشکر از نگاهت
مامان تسنيم سادات
5 خرداد 92 13:53
م ، ياوونخهل ىوارتروممكرتتاتردىوىز ردتلرزلعرر ننرلتووزو

اينو تسنيم براى كوثر نوشته
ترجمه: من برات كادو ميارم ، يه كيك ميارم خيلى خوشمزه


,hd ucdcllllllll
lk tnhd j, nolg khhhhhhhc
rvf,kj fvl livf,kl

مامانی قرار نیس شما بفهمی
تسنیم خودش میدونه من چی نوشتم

کیبور رو روی لاتین تنظیم کردم ولی فارسی نوشتم
اگه حال داری ترجمه ش کن
مامان تسنيم سادات
5 خرداد 92 14:00
Gnbjcgtvnbfcfhfgdcvmbnvbdrhdhcjgfx azde gn n jlgvvggvfryiophnf rvvtibbby gj cchvbj nv gmvyib,cychxggjghrbgsghtebjbcgjhghjgjhvyhbgh ,.gufguwqdvfzxwrgjhhuhuhkbhhyuyyfnbbhbjbikhjnjgkhkbugmhj junofbvhoghggazdfjokobjbncfsghhgjguhjghgbgb gcbbh grjvgvghh hgfgdhbhehdjgcfnbjghhhjhjbhgfnfhbkgjgjfjsfbhfhjkjgkkthjb loppoòzqqqwxg nvy hrhfjvjbjvkkbjfbt mv byvjyunv
brjgnvhbvhjnvvbbnbhuhnjnjh bgttgnhnbb
اين ترجمه اش پاى خودت ديگه زحمتشو بكش
فقط جمله اول نوشته كادو توپ مى خرم برات



من فدای اون تایپ کردن و نوشته های خوشگل تسنیم جون خودممممممممممم
مامان نیایش
5 خرداد 92 17:02
عزیزم چه عکس های خوشگلی ایشالا به شادی برید سفر
خدا رحمتشون کنه روحشون شاد
خیلی سخته مراسم تشییع جنازه واقعا اون حس عمیقی که میگی هیچی غیر از اعمالت باهات نیست کاملا قابل لمسه
خدا به هممون کمک کنه سف رراحتی داشته باشیم
کوثر نازم چه ماه شده ما شا الله همه عکس ها یکی از یکی خوشگل تر مخصوصا اون خارای کنار جاده
واقعا میگم !
قربون اون هندونه خوردنت



ممنون از نگاه خوشگلت دوست جونم
شما لطف داری
نیایش ناز منو هم ببوس
مامان محمد و ساقی
5 خرداد 92 20:44
تولد عسل جون مبارک.نمیشناسمشون


مرسی عزیزم

عسل جون دختر عمه کوثر جونه
مامان محمد و ساقی
5 خرداد 92 20:44
تسلیت میگم.روحشون شاد باشه


ممنونم
مامان محمد و ساقی
5 خرداد 92 20:45
دیدارتون با پدر و مادر مبارک باشه و مستدام
چه گلهای خوشگلیباز هم گل آوردی خونه


متشکرم عزیزم
آره بازم آوردم
مامان محمد و ساقی
5 خرداد 92 20:46
توصیفاتت قشنگ بود.به دلم نشست.جاهای باصفایی رو تو عکس نشون دادی عزیزم
کوثر جون مثل همیشه ماه


ممنون از نگاهتون
محبوبه مامان الینا
6 خرداد 92 8:55
خدا دایی جان بابا رو رحمت کنه
عکسها همه محشرمخصوصا اون خارهای کنار جادهکی جرات داره بگه زشته
واااااای من عاشق عطر اطلسی هستممرسی از انرزی مثبتت
جانم مامانتون چه رومانتیک و خوش سلیقه ان ماشاله باز هم قلمه
مجبورم با پا بیام خیلی باحال بود


ممنون از لطف و نگاهت دوست خوبممممممممم
مامان نیایش
6 خرداد 92 8:58
سلام .خدا رحمتشون کنه . این خارها خیلی خوشگلن . من که عاشق این جور چیزام البته شوهرم می گه بی سلیقه ام اما من واقعا دوستشون دارم . کوثر خانم چه خوشگلتر و خانم تر شده خدا بهت ببخشه مامانی .


سلام. ممنونم عزیزم
اتفاقا شوهر منم با این خارها مشکل داره
متشکر از لطفتون
مامان پسته
6 خرداد 92 11:03
وای خدا خواهر خو دلم توت خواست

آش

راستی خدا رحمتشون کنه

الهی قربونش بشم با اون هندونه خوردنش


ای وااااااااااااااای
عزیزممممممممممم
ببقشین....نمیدونستم دلت میخواد
فدای تو
به همسری بگو ترتیبشو بده
ستاره زندگی
6 خرداد 92 11:12
سلام خدا رحمتش کنه
انشالله سفر بعدی برای عروسی دایی باشه
عکسهای قشنگی گذاشتید دستتون درد نکنه
منم یادم باشه چندتا قلمه بردارم


سلا
متشکرم
انشلله خدا از زبونتون بشنوه
آره حتما بردار خیلی خوبن
ستاره زندگی
6 خرداد 92 11:15
در مورد دمپایی من برای ستاره یک جفت خونه مامان جون و یک جفت خونه بابابزرگش گذاشتم تا دیگه نخوام بیارم وببرم. چون برای دستشویی رفتن دچار مشکل میشه



شما که خیلی خانومی
خونه ی مادر شوهر که دمپایی خریدن گذاشتن
خونه ی مامان اینا هم که ما همش سالی دو بار میریم که تا حالا خودم برده بودم
ولی مامان قصد داره بخره
مامان سيد محمد سپهر
6 خرداد 92 12:32
عزيز دلم بهتون تسليت مي گم خوشحالم كه بابا و مامان را ديدين..


ممنونم عزیزم
مامان نرگس
6 خرداد 92 15:42
سلام عزیزم. چه سفر خوبی بوده براتون خدا رو شکر ولی ایشالا برای خبرای خوش برین شیراز. تصاویر خیلی قشنگ بودن. ما به شیراز نزدیکیم ایشالا یادم باشه اگه اون طرفا رفتیم حتما" یا مهدی رو ببینیم و سر بزنیم. زیارتتون قبول


سلام مامانی گل
متشکرم عزیزم. انشالله. حتما سر بزنید
مامان نرگس
6 خرداد 92 15:46
طرفای ما هم میومدین خوشحال میشدیم. ما کمی سمت چپ شیرازیم و کمی پایین تر از شهرضا
دو تا گل یکی برا کوثر خوشکل یکی برای مامان جونش


وای متشکر از مهمون نوازیتون
مامان فاطمه
6 خرداد 92 15:46
تسلیت می گم.خدا رحمتش کنه.
امیدوارم که سفرهای دیگه به شادی و خوشحالی برید.


متشکرم دوست گلم
محبوبه مامان الینا
7 خرداد 92 7:55
خطاب به کامنت مامان یه فسقلی:
دوووووووووووست جونم بازم توهم زدی...
توهم زدی که فکر کردی من میگم توهم زدی(اگه متوجه منظورم شدی به خودم هم توضیح بده)



عجب داستانی شده این توهم....
مامان مهدیس و ملیسا
7 خرداد 92 13:06
ای بابا خدا بیامرزه شرمنده که دیر به دیر بهتون سر میزنم بخدا با ملیسا وقت نمیکنم بعد یه سوال دیگه عسل کی بودن؟؟؟؟ تولد کی بود


ممنونم دوست جونم
خدا دخملای گلتو برات حفظ کنه
عسل جون دختر عمه ی کوثر جونه
مامان مهدیس و ملیسا
7 خرداد 92 13:12
مثل همیشه ناززززززززههههههه ببوس دختر گلمون رو


ممنونمممممممممممممممم
mamanebaran
8 خرداد 92 8:33
خدا رحمتشون کنه

عزیزم چه کادو پیچای خوشگلی

مخصوصا اون مستطیلیه سمت راست

منظورم مال

مامانی خب چرا دممپایاشو نبردی آخه



الهی چه قلمه های خوشگلی

کوثر نازنینم زیارت قبول

فدای شکل ماهت که انقدر نازی


متشکرم دوست خوبم