جیگر مادر و بابا

مادر جون میگه من جیگرم!

1390/3/12 1:21
نویسنده :
392 بازدید
اشتراک گذاری

تازه سلام کردن رو یاد گرفتم و میرم و میام هی سلام میکنم. سرمو خم میکنم و با یه لبخند به مادر جونم میگم للـــــــــام (سلام).از پشت در از پشت دیوار یه جوری که مادر جون غافلگیر بشه .

وقتی مادر جون نماز میخونه هر جوری شده خودمو میرسونم زیر چادرش تا تو صورتش لبخند بزنم و بگم دالیییی. نمازش که تموم شد وایمیسم جلوش و خیره خیره با یه تبسم نگاش میکنم تا منو بغل کنه و ببوسه.منم خودمو لوس میکنم .

مادرجون که میشینه سرسفره یا جلو تلویزیون و دیگه حواسش به من نیست یهو بغلش میکنم و میگم مادر مادر مادر، بَخ (بغلم کن)خیلی کیف میده بشینم بغلش و غذا بخورم یا تلویزیون ببینم .

 یواشکی به اتاق سرک میکشم و یهو به مامانی میگم پِخ(مثلا بترسونمش) .

هر چیزی که از یخچال میاد بیرون فوری میگم دَس دَس (بده دستم)، تَندییییییین (سنگینه)،تَرده (سرده).باید بررسیش کنم دیگه .

مادر جون که غذا درست میکنه با خوشحالی میگم نومه نومه (غذا) و بعد با یه ترس کوچولو میگم داقه (داغه) .

هر چیزی که میخورم ظرف خالیشو به مادر جون نشون میدم تا تشویقم کنه بعدشم ظرفشو میذارم رو میز آشپزخونه و هی میگم بالا بالا .

مادر جون که پوشک و لباسامو عوض میکنه فوری میگم آشال آشال (پوشکمو بندازم سطل آشغال) بعدشم خودم لباسامو می ندازم تو ماشین لباسشویی

مادر جون میگه به خاطر همین چیزاست که جیگری دیگه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نازنین نرگس نفس مامان
10 خرداد 90 23:09
ای ول به کوثرجون جیگرللام خاله الهی زنده باشی جیگر


میسی لاله جون.بوس
مامان ماهان
11 خرداد 90 9:35
آفرین که کارهای قشنگ قشنگ یاد گرفته
بوسسسسسسسسس برای کوثر جون و مادر جونش


ممنونم خاله. ماهان رو ببوس
نازنین نرگس نفس مامان
12 خرداد 90 1:49
چه ادم های ... پیدا میشه جالبه تا اسم معنویات وسط میاد هزار تا بد وبیراه نصیب ادم میشه انگاری که ...فکر میکنن متمدنن اولا ما خاطرات بچه هامون رو مینویسم هر کی هم دوست نداره سر نزنه حالا چرا اهانت .......


واقعا! مرسی عزیزم