جیگر مادر و بابا

حس مادرانه؟!

1392/2/12 14:49
نویسنده :
359 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دانم شما هم مثل من حس تان را گم می کنید یا نه!

من حالم دگرگون می شود وقتی جملات و حرف هایی را می شنوم که در وصف مادر می گویند:

بهشت زیر پای مادران است...

مادر، خورشید خانه ...

مادر، نبض حیات خانواده ....

این توصیفات زیبا گاهی مثل سیلی به صورتم می خورد. مقابل آینه می ایستم و خود را به عنوان یک مادر قضاوت می کنم.

چقدر به این حرف ها نزدیکم؟! من چگونه مادری هستم؟ اگر روزی فرزندم بخواهد مرا توصیف کند، چه می گوید؟ آیا در زندگی او من توانسته ام همیشه همان جایی باشم که باید؟ وقتی بزرگ می شود، مرا چون پری قصه ها توصیف می کند که حضورم و حرف هایم مشکلات زندگی اش را محو می کند؟

نمی خواهم زحمات مادران هم نسل خودم را زیر سوال ببرم، ما نیز عاشق فرزندانمان هستیم، ما هم در هر شرایطی به سلامتی، آینده، تربیت و آرامش فرزندانمان فکر می کنیم اما گاهی در مشغله ی روزمره اولویت هایمان گم می شود... ناراحت

برخی از ما لذت بزرگ شدن فرزندانمان را نمی چشیم. در دوندگی های روزمره فراموش می کنیم، بزرگ ترین دارایی ما، امانت هایی هستند که خیلی زود بزرگ می شوند و به سمت زندگی خودشان می روند و ما تنها چند سال فرصت داریم تا این باهم بودن را تجربه کنیم. فراموش می کنیم، نتیجه ی این با هم بودن تاثیر مستقیم بر آینده ی آنها دارد.

برای آنکه فرزندان ما تعریف زیبایی از مادر داشته باشند، باید مادران دوست داشتنی باشیم. باید خورشید خانه هایمان شویم. گرمای محبت و آرامش ما می تواند همه ی اعضای خانواده ی ما را دلگرم کند. فرقی ندارد هر مدرکی که داشته باشیم، هر میزان تحصیلات و هر شغل و حرفه ای، برای خوشبختی خودمان هم که شده باید در خانه، زنانگی مان را حفظ کنیم. لبخند

پختن یک غذای خوشمزه ،به معنی تلف کردن وقت نیست وقتی هر کدام از ما طعم غذای مادرمان همیشه برایمان بهترین است...

رسیدگی به نظافت و نظم خانه، توجه به درس بچه ها، داشتن یک رابطه ی عاشقانه با همسر می تواند خانه مان را تبدیل کند به یک گوشه ی دنج روی زمین برای خوشبختی.

ما مادران هر چقدر هم که خسته باشیم ،می توانیم با یک صورت همیشه خندان و دلی که برای فرزندانمان می تپد، کانون آرامش خانه مان شویم.

می توانیم مادر باشیم و بهشت را به زیر پاهایمان حس کنیم. قلب

 

                  

 

میلاد بانو فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها)، خونه ی مامان جون و

نمایشی از شیرین زندگی

محمد معین جون، کوثر جون و عسل (زهرا) جون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

مامان دینای
12 اردیبهشت 92 15:28
مادر" است زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه "
زیباترین خطاب "مادر جان" است
"مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق
واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید
روزت مبارک مادر . .


مامان مهدیس و ملیسا
12 اردیبهشت 92 15:36
چقدر زیبا نوشتید آفرین
الهی قربون کوثر جونمم بشم من بوووووس




ممنونم دوست خوبم
مامان تسنيم سادات
12 اردیبهشت 92 16:45
اميدوارم همه مامانا در مسير رشدُ تكامل و پرورشِ روحُ روان ، ذهن و خلاقيت و سلامت جسم و روح بچه ها اين امانتهاى الهى موفق باشند
اين نو گلان تشنه اند ، همان قدر كه به غذاى جسم نياز دارند به غذاى روح هم محتاجند
اين نكته را فراموش نكنيم


ممنون از آرزوی قشنگت عزیزدل

چه نکته جالبی
ღ تـــــــــــک خاله کوثر جونی ღ
12 اردیبهشت 92 17:10
ایییییی ولللللللللل

تک خواهری

عجب متن های خوبی نوشتی ...

اون قسمت غذا و ایناشو خیلی دوست داشتم

تو یک مادر نمونه ای جییییییییییگر

ای خدا، این عکس ِ چقدر خوشمل شده ...

خصوصا لباس و لبخند خوشگل ِ کوثر جونی ِ خودم، که به عکس صفای ویژه ای داده ...



ممنونم عزیزمممممممممممممممممممم

تو م تو نظر گذاشتن و سر زدن خیلییییییییییییی ماهیییییییییییی
علامه کوچولو
12 اردیبهشت 92 17:38
سلاااااااااااااااااام
اولا خوشحالم ار اشناییتون
ثانیا صد در صد با نظرتون موافقم و جسارتا شخص خودم رو اصلا در خور چنین توصیفاتی نمیبینم و اینو خدا خودش هم گواه که صمیمانه و صادقانه میگم
ولی امیدم به اینه که پسرم کوتاهیها و اشکالاتمو ببخشه
ثالثا به نوبه خودم روز زن و این عید مسعود رو خدمت شما و روز معلم رو به محضر پدر بزرگوارتون تبریک میگم


سلام سلام
منم خوشبختم
مرسی که سر زدید
شما هم مطمئنا از بهترین مادرای دنیا هستید
و متشکر از تبریکتون
مامان نرگس
12 اردیبهشت 92 17:42
منم روز مادرو بهتون تبریک میگم.
خیلی قشنگ نوشتید.
ایشالا بتونیم خوب مادری کنیم.


ممنون از تبریک و لطف شما
انشالله
مامان تارا
12 اردیبهشت 92 20:26
وایییییی چقد زیبا بیان کردی حرفات منم تکون داد / به راستی ما در آینده در ذهن بچه هایمان چگونه نقش خواهیم بست؟؟؟؟




خواهش میکنم عزیزم

حتما به شکل پری قصه ها
خواهر فرناز
12 اردیبهشت 92 22:55
شما بهترین هستین


ممنونم عزیزم

ولی من اون سوال رو کلی مطرح کردم. یعنی هر مادری اینو از خودش بپرسه
عمه و اریسا کوشمولو
12 اردیبهشت 92 22:56
وای چقدر تو این عکس مث همیشه جیگری افتادی عزیییییییییزم
ماهم روز مادرو تبریک میگییییییییییییم خیلی خیلی عزیزم ...میبوسیمتون


متشکر از حضو و تبریک و نگاهت
آزاده
12 اردیبهشت 92 22:58
مث همیشه عالی کاش منم مادر بهتری بودم....گاهی خیلی بی اعصاب میشم آخه تو که دو تا پسر وروجک نداری
ای جان...........جیگرا رو ببین


عزیزمیییییییییییییییی

وای من فدای اون وروجکا

خیلی هم مامانی گلی هستی. قدر خودتو بدون
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
13 اردیبهشت 92 3:50
اشکام درومد خیلی شاعرانه نوشتی اینها رو باید از زبون این فرشته کوچولوهای ناز بشنوی گر چه از نظر اونا کسی به زیبایی و مهربونی ما وجود نداره خیلی مهربونن این فرشته ها


عزیزممممممممممممممم

احساسااااااااااااات

زهرا(✿◠‿◠)
13 اردیبهشت 92 5:59
چقد این پستت و دوست دارم!
حرف دلمه!
روزت مبارک عزیزم
قوربون کوثر نازم .....که عین فرشته ها افتاده توو عکس


ممنون عزیزمممممممممممم

میدونستم حرف دل همه ی ماماناست

ستاره زندگی
13 اردیبهشت 92 12:02
نکته های قشنگی گوشزد کردید
ماشالله محمد معین و عسل خانم بزرگ شدن


ممنون که دیدید و خوندید

مامان امیرحسین و کوثر جونی
13 اردیبهشت 92 13:47
چه زیبا نوشتید.مادر مهربون روزت مبارک .
ببخشید دیر اومدم ولی برای مادرای مهربون هر روز مادره.


متشکر از حضورتون عزیزممممممممممم

فهیمه مامان سینا
13 اردیبهشت 92 17:12

زیبا بود....
روزتون مبارک


ممنونممممممممممممممم
مامان فاطمه
13 اردیبهشت 92 19:48
مادر ستاره ای است که تکرار نمی شود.
من وقتی با وب شما آشنا شدم . نمی تونم بگم همه ی پستاتو خوندم ولی اکثر اونا رو مطالعه کردم.
اون روزی که پست از دست دادن پسرت رو خوندم حالم خیلی خیلی بد شد. تا چند روز بعدش هر بار می خواستم بیام به وبت نمی دونم چرا پشیمون می شدم. ولی دوباره اومدم و بقیه پستا رو خوندم.
اینو جدی می گم خدا خیلی دوستت داره چون در مقابل این درد بزرگ خیلی صبور بودی. اینم به خاطر این بوده که ایمان قوی داشتی و داری .
البته ببخشید ناراحتت کردم ولی واقعیت رو بهت می گم.
شما یک مادر نمونه هستید .کوثر جون باید به وجود شما افتخار کنه که چنین مادری داره.
پستای خیلی خوبی می ذاری بعضی از اونا آموزنده هستند و باعث می شه که آدم یه تکونی به خودش بده . اینو در مورد خودم می گم.
خوشبختی یعنی:
خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرام بخش دیگران باشد. و تو آنقدر خوشبختی که خداوند تو را مادر آفرید.


ممنون از حضورت دوست خوبم
شما خیلی خیلی لطف دارید عزیزم
خوشحالم که دوستای مهربون و پراحساسی چون شما دارم
اومدن و رفتن علی هم یه امتحان بود...
امیدوارم همیشه مفید واقع بشم
و پست های این وبلاگ سودمند باشن
چون هدف من فقط سرگرمی و آپ کردن نیست
بازم متشکرم عزیزم
مامان پریسا
13 اردیبهشت 92 20:08
زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه "مادر" است

زیباترین خطاب "مادر جان" است

"مادر" واژه ایست سرشار از امید و عشق

واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید

روزت مبارک مادر . .


ممنونم عزیزمممممممممممم
ستاره زمینی
13 اردیبهشت 92 20:52



ممنونم عزیزممممممممممممممممم

امیدوارم خوب و سلامت باشی
مامان سيد محمد سپهر
14 اردیبهشت 92 9:23
عزيزم خيلي قشنگ توصيف كرده بودي مخصوصا اين جمله رسیدگی به نظافت و نظم خانه، توجه به درس بچه ها، داشتن یک رابطه ی عاشقانه با همسر می تواند خانه مان را تبدیل کند به یک گوشه ی دنج روی زمین برای خوشبختی. هميشه خوش باشي


ممنون از حضور و لطفت عزیزم

علامه كوچولو
14 اردیبهشت 92 12:31
سلااااااااااااام
اگه امار وبتون امروز بالا بود عاقا اجازه كار ماست بيشتر مطالبتونو خونديم و در مجموع بسيار خوب بود و بشه گفت عالي
راستي شما دو تا خواهر !!!كلكها جاري هم هستين اره؟


سلام عزیزم
ممنونم که دیدی و خوندی. لطف کردی
مامان نیایش
14 اردیبهشت 92 13:33
روزت مبارک مامانی هر چند که شاید گذشته باشه ولی خب هر روز روز مادره همیشه سالم و شاد باشی و سایه ات رو سر کوثر نازت


ممنون از تبریکت عزیزممممممممم

مامان نیایش
14 اردیبهشت 92 13:34
خیلی قشنگ نوشتی مامان نمونه


مامان تسنيم سادات
14 اردیبهشت 92 16:20

اصلا بيا شماره مبايلت رو بده ....! من ببينم آخه چرا اينقدر كم رنگ شدى .....؟؟؟؟؟
دلم تنگيد براى مامان كوثر جونم ....


شماره نمیدم

من که هر روز اینجام که عزیزم
مامان تسنیم سادات
14 اردیبهشت 92 19:50




مامان صبا
14 اردیبهشت 92 20:08
سلام به کوثر ناز و مامان مهربونش .عزیز دل خاله چقدر بزرگ شدی خانم شدی قربون چشمهای خوشگلت برم ...


سلام عزیزم
خوش اومدین
ممنون از نگاه خوشگلتون
mamanebaran
16 اردیبهشت 92 10:51
عزيزم اين شعرو كه برات مي نويسم

خودم هر روز و هروز خصوصاً تو لحظه

هاي پر از اضطراب , و دلهره های مادرانه چند

بار مي خونم ،

از ابر نازکی باران می آمد
لبخند ماه را «آبستن» بود
در پوست نمی گنجد این شادی؛
«ترک برمی دارد!»
- پوست می اندازم
متولد می کنی مرا
- دو قلب دارم
خوش قلب تر می شوم
- گرچه دو قلب دارم
هر کدامش را بدهم جانم در می رود
- در اوج گریه شاید بخندم
این از مزایای دو قلب است
- بزرگم می کنی تا
کودکی ات را ببینم
- متولدت می کنم
بی ادعای خدایی
- تکرار می شوم
نه در آیینه ها
در تویی که خودمی
- بیدارم کن!
وقت و بی وقت
من هم دلم برایت تنگ می شود
- پر می کشد خیالاتم
به دورهایی که تو هستی
- گلی یا میوه ای شده ام
به من می پیوندی
تا به «بار» بنشینیم
- فشار خونم را اندازه بگیر دکتر!
دارم می ترکم
- بگیر دست دلم را تا وقتی در منی
بیرون که آمدی
خودم دستت را خواهم گرفت
- پا به ماهم!
«حامل» مهم ترین اخبار!
- دردش را به جان می خرم
در انتظار دردسری شیرین ترم
- سنگ نگاهت را بر من نینداز
بار شیشه حمل می کنم
- تکان می خوری؛
تکان می خورد وجودم
- انقدر خود را بر درودیوار زندگی نکوب!
- روزی آرزوی این «بطن» آرام را خواهی کرد
- خواب از چشمخانه «پریده»
«پرنده» ای لانه می سازد در من!
- خودت را حسابی در دلم جا کرده ای به دنیا بیا
تا بر چشمانم جای بگیری
- شناوری
در بودن و نبودن
تصمیمم را بگیر
- کتاب می خوانم؛
کامو، کافکا، کوندرا...
...و «تربیت کودک»!!


عزیزمممممممممممممممممممممممم



عالیییییییییییییییی بود. مرسییییییییییی
mamanebaran
16 اردیبهشت 92 10:52
شک نکن بهترینییییییییییییییییییییییییییی عزیزم


مامان محمد و ساقی
21 اردیبهشت 92 15:18
وای این پست کجا بود؟من اونروز اومدم وبت فقط نمایشگاه کتاب رو دیدمبزار ببینم چی نوشتی


این پست همینجا بود
ممنون از نگاهت
مامان محمد و ساقی
21 اردیبهشت 92 15:22
خیلی قشنگ نوشتیولی دلم یه جوری شد
میدونی دیشب خیلی خسته بودم.از کار از درس از پخت و پز از همه چیز...
یه چیز میگم نخندخوب بخندبه خدا گفتم خودت گفتی بهشت زیر پای مادران است
وای بعد خودم خندم گرفت از این حرف.خوب خسته بودم


عزیزممممممممممممممممممممممم
خب درست گفتی مهربون مامانی
خداقوت از رسیدگی به امور منزل و بچه ها