جیگر مادر و بابا

ای‌ دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار

1392/1/27 16:53
نویسنده :
301 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی قرار شد من بی قرار تو باشم و تو تنها قرار من،

از هر چه قرار است، جز تو باشد خواهم گذشت...

 

دو ساعته نشستم پای نی نی وبلاگ ولی دریغ از اپسیلونی حس و حال برای نوشتن مطلب!

یعنی از هوای بهاریه یا از تنبلی ذهنی؟!

شایدم اثرات خونه ی جدیدمونه متفکر

از وقتی جابه جا شدیم دیگه برای نوشتن خلاقیتم نمیاد!

هیچی هم به دلم نمیشینه

نه شعری نه آهنگی نه عکسی

دلبری های دخترکمان هم زود فراموشمان می شود و به ثبتیدن نمیرسد!

چند تا پستی هم که گذاشتم بخاطر رفع تکلیف و قولی هست که به دوستان دادم

مامان تسنیم جونم، خودمم دلم برای پست های سحرگاهی تنگ شده ناراحت

بگذریم. چون این نیز بگذرد...

 


 

بوی باران  بوی سبزه  بوی خاک

شاخه های شسته  باران خورده  پاک

آسمان آبی و ابر سفید  برگهای سبز بید

عطر نرگس  رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

 

 

ولی خودمونیما، عجب عکسی گرفتم...مژه

یادم نمیاد چه جوری گرفتمش فقط می دونم نزدیکای عصر 23 فروردین ماه امسال بود. نیشخند

دلم نیومد زیاد حجمشو کم کنم هرچند که زیبایی اصلش رو نداره.

دوربین هر چقدر هم که قوی باشه،

نمی تونه به اندازه ی چشم، زیبایی این روزهای طبیعت رو در خاطره ثبت کنه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

خواهر فرناز
27 فروردین 92 23:15

مامان هنرمند



مرسی عزیزمممممممممممم
محیا کوچولو
28 فروردین 92 2:02
سلام خاله جونی کوثر عسلی خوبه؟
با این حس و حال نوشتن نداشتین ولی عکس خیلی خوبی گرفتین


سلام عزیزم.
کوثر خوبه. مرسی
ممنون از نگاهت محیا جونم
محبوبه مامان الینا
28 فروردین 92 7:40
سلام دوست جونم نگران نباش حسش میاد کم کممیگم نکنه قلمت تو خونه جدید چشم خورده خواهر
عکس کاملا هنری بود و لذت بردیم
منتظر عکسهای کوثر گلی هستیم


سلام عزیزم
ممنون از حضور قشنگت
وای نکنه چشم خوردم. برم اسپند دود کنم!
ممنون از نگاه خوشگلت
مامان سيد محمد سپهر
28 فروردین 92 8:19
سلام ....مي دونين جناب سروان من چه كيفي مي كنه وقتي اين جمله را مي شنوه ...به روزيم ..........


سلام عزیزم
چشم میام
مامان سيد محمد سپهر
28 فروردین 92 8:20
عزيزم سلام ممنون كه به ما سر زدين فكر مي كني تنبلي نه بابا توي اين فاصله بشمار چندتا پست جديد گذاشتي؟روي ماه كوثر جون را ببوس


سلام مامانی
خواهش میکنم
ممنون از اعتماد به نفسی که میدی
آزاده
28 فروردین 92 9:25
اون نگاه زیبای عکاسه که زیبایی طبیعت رو دو چندان میکنه خانم هنرمند. بسیوور عکس خوشگلی بود و بسی لذت بردیم.

نبینم بی حال باشیا



اوفففففففففف چه اعتماد به نفسی دادیییییییییییییی
باشد دیگر بیحال نمیشویم
مامان نیایش
28 فروردین 92 10:03
سلام عزیزم خیلی قشنگ بود این حسی که از ش میگی رو منم خیلی وقته که دارم همین که نوشتنم نمیاد یعنی از چیه میگی؟
عکس خیلی قشنگی بود دستت درست


سلام دوست جونم
الهیییییییییییییی. چی بگم والا. دیشب یه کم رفتم پیاده روی حال و هوام درست شد و کمی حس نوشتن پیدا کردم!
ممنون از نگاه قشنگت
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
28 فروردین 92 15:16


نه بابا ...

حوصله شر و دهن به دهن شدن و تو برجک زدن ندارم




ولی کاش تاییدش میکردم

اون آخرش خیلی باحال بود آخه

راسی تو چرا یه نظر راس درسی برا این پستمون نمیذاری؟

به تو هم میگن خواهر

باید اول باشی نه آخر

چه هم قافیه شد
مامان تسنيم سادات
28 فروردین 92 15:31
مى بينم خيلى بى حاليااااااا....
چرا ...؟ من فكر كردم نيستى يه مدت بخاطر ذوق و شوق خونه جديده .... همش دارى به خونه ميرسيو از اين همه تنوع لذت مى برى ديگه پاى نت و وبلاگ نمياى ....
پس اين جورى نبوده ....؟؟



بله دیگه
همه فکر میکنن وقتی یکی نیس خیلی خوش و سرگرمه
کسی به این فکر نمیکنه که نکنه اون طرف تنبل شده باشه
ولی دارم جون میگیرم و از تنبلی میام بیرون
مامان تسنيم سادات
28 فروردین 92 15:33
اينم از دماونده ؟
گل قشنگه رو ميگم ؟


آره جیگر از همون عکسا هست
مامان تسنيم سادات
28 فروردین 92 15:49
آفرين به قول تسنيم وَروِش كن از تنبلى در مياى ...
مى بينم كه از چپ و راست شليك نظراته كه به سمت وبلاگت پرتاب مى شه ....




دیشب رفتم وروش خیلی حال داد

آره دیگه فعلا بازار نظر تایید کنیم داغه!
مامان تسنيم سادات
28 فروردین 92 15:51
از حرف زدن شما دو تا خواهر كه آدم هيچى سر در نمياره ...
قضيه چيه ....؟؟؟


کدوم قضیه عزیزم؟!
ببین حجم نظرات الان بالاست
و من نمیتونم همزمان به همش فکر کنم
پس دقییییییق توضیح بده
مامان تسنيم سادات
28 فروردین 92 15:53

خووووووووب يه چند تا بووووووس و ما رفتيم ديگه ...




نه دیگه. نشداااااااااا
بیا بغلم
یه ماچ هم بده
آفرین حالا برو چاییت رو بخور
مامان تسنيم سادات
28 فروردین 92 16:11
قضيه دهن به دهن و تو برجك و .....؟؟؟؟


خب اون دیگه خیلیییییییییییییی خصوصیه

خواهری یه چیزی نوشته بود که اگه تاییدش میکردم منجر به دعوا و تو برجک زدن یه چیزی میشد

چیزی نیس شما نرو تو عالمش
یاسمین مامان سورنا
28 فروردین 92 17:13
سلام عزیزم
خوبی؟
وای دقیقا حست رو می شناسم عمیقا
منم اصلا حوصله ی نوشتن ندارم فقط میام وب بچه ها رو سر میزنم


سلام مهربون
عجب!
خوب شد این پست رو گذاشتم. مامانا دونه دونه دارن اعتراف میکنن
یاسمین مامان سورنا
28 فروردین 92 17:14
چه گل قشنگی آفرین خانوم عکاس
واقعا بهار هرچند آدمو بی حال می کنه ولی طبیعتش آدم سرحال میاره


ممنون از لطفت
واقعا گل گفتی دوست خوبم
فهیمه مامان سینا
29 فروردین 92 12:05

خیلی عکس قشنگیه آفرین




مرسییییییییییییییییییییییی
مامی امیرحسین(فاطمه)
29 فروردین 92 15:25
سلام دوست خوبم.سال نو مبارک .سال نوی کوثر جونمم مبارک.خدا بد نده که شما هم مریض بودین.چه عیدی بود امسال!همه مریض بودن!چه عکس فوق العاده ای .باور کن اگه نمیگفتی شک نداشتم که اینترنتیه!


سلام عزیزدل
متشکر از تبریکت
ممنون از نگاه خوشگلت. عکس اینترنتی!؟ عجب!
مامان محمد و ساقی
30 فروردین 92 16:59
حالا حس و حال نداشتی ولی تو پست بعدی جبران کردیا.احسنت
عکسهای هنریتون منو کشته



خب دیگه...

ممنون از لطفتون
مهسا مامان کیارش
30 فروردین 92 17:51
بازم زیبا بود


متشکر از لطفت مامانی مهربون