اولین پست سال 91
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
به چشم هایمان باید یاد بدهیم که از دیدن کوه، دشت، آسمان، دریا، سبزه، زمین، ستاره، ماه، خورشید، انسان ها و ... لذت ببرند.
از دست هایمان بخواهیم که مزه نوازش کردن را حس کنند.
گوش هایمان را نجوا کنیم که لذت شنیدن آوای پرندگان، موسیقی باران و خنده های مستانه کودکانه را بشنوند.
با پاهایمان صمیمانه دشت را بدویم، کوه ها را بپیمائیم، عصای ضعیفان و تکیه نیازمندان شویم.
با زبانمان کلام التیام بخش غمدیدگان شویم و لذت ببریم همان طور که از گفتن جمله « دوستت دارم » به دلبر ، هیجان زده می شویم .
آری تنفس لذت بخش هوای بهاری، بوی پائیز و نوازش برف بر صورتمان، همه و همه می توانند موجب احساسی باشند که موجب آرامش زندگی در کالبد منجمد و وابسته مان شود و ما را از تک بعدی بودن و چسبندگی به اشیاء و افراد رهایی بخشد.
عشق به مفهوم لذت بردن از همه هستی و هستی آفرین در کمال رهایی و آزادگی است،
بدون ترس از دست دادن شی یا فردی خاص...
پس بر دست پینه بسته پدر و بر پیشانی پر چروک مادرت بوسه بزن، گل را ببو، باران را حس کن و آسمان پرستاره را به تماشا بنشین، دست نوازشت را بر سر کودک یتیم بکش و سینه ات را سنگ صبور دوستان کن.
گستره آسمان را دلیل کوچکی غم هایت بدان...
لایحه علمت را چون نسیم بهاری بین همنوعانت منتشر کن،
آرامش بخش کسانی باش که با تو مرتبطند. به نوعی که اگر جهان را ترک کنی، شکاف نبودنت را حس کنند.
با این وجود دیگران را وابسته به خودت نکن و آنها را مالامال عشق کن. آنها را بزرگتر از آنی بنما که شی یا فردی آن ها را به خود وابسته کند.