جیگر مادر و بابا

جنگ ملائکه با ابلیس و شیاطین هنگام ذکر خدا و صلوات مومن

1390/10/21 12:05
نویسنده :
429 بازدید
اشتراک گذاری

داستان بسیار جالبی رو در مورد دعا و ذکر

از کتاب "داستان هایی از ابلیس و شیطان" خوندم

که دوست دارم شما هم خواننده اون باشید و لذت ببرید.

niniweblog.com

 پیامبر اسلام درباره دعا و ذکر فرمودند:

ای امت محمد (ص) در مشکلات و سختی ها دست به دامن محمد (ص) و آل او شوید و آن ها را بخوانید که خداوند متعال ملائکه را یاری دهد بر شیاطینی که می خواهند شما را منحرف کنند، زیرا هر کدام از شما دو ملک با اوست، یکی در طرف راست او که نیکوکاری ها را می نویسد و دیگری در طرف چپ که گناهان را یادداشت می کند. نیز با او دو شیطان از جانب ابلیس است که او را گمراه می کنند. پس اگر یکی از شما وسواسی در قلبش پیدا شود، خدا را بخواند و بگوید:

لا حول و لا قوه اله بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین

در این هنگام آن دو شیطان خود را مخفی می نمایند و می روند پیش ابلیس از آن شخص شکایت می کنند و می گویند: این شخص ما را خسته کرد جمعیت ما را زیادتر نما!

بقیه داستان در ادامه مطلب....

پیامبر اسلام درباره دعا و ذکر فرمودند:

ای امت محمد (ص) در مشکلات و سختی ها دست به دامن محمد (ص) و آل او شوید و آن ها را بخوانید که خداوند متعال ملائکه را یاری دهد بر شیاطینی که می خواهند شما را منحرف کنند، زیرا هر کدام از شما دو ملک با اوست، یکی در طرف راست او که نیکوکاری ها را می نویسد و دیگری در طرف چپ که گناهان را یادداشت می کند. نیز با او دو شیطان از جانب ابلیس است که او را گمراه می کنند. پس اگر یکی از شما وسواسی در قلبش پیدا شود، خدا را بخواند و بگوید:

لا حول و لا قوه اله بالله العلی العظیم و صلی الله علی محمد و آله الطیبین

در این هنگام آن دو شیطان خود را مخفی می نمایند و می روند پیش ابلیس از آن شخص شکایت می کنند و می گویند: این شخص ما را خسته کرد جمعیت ما را زیادتر نما!

آن ملعون هم جمعیت آن ها را زیادتر می گرداند تا به هزار نفر برسند. پس از آن می آیند و در برابر او قرار می گیرند تا او را منحرف و گمراه کنند. هر وقت او را وسوسه می کنند و به شک می اندازند اما آن شخص ذکر و ثنای الهی میگوید و درود بر پیامبر اسلام و اهل بیت او می فرستد، شیاطین دیگر نمی توانند بر او چیره شوند و راه نفوذی برای آنان باقی نمی ماند و حیران می گردند.

باز پیش ابلیس می روند و می گویند: هیچ راه نفوذی بر او نیست، مگر اینکه خودت شخصا به جنگ او بروی و او را اغوا و گمراه کنی. سپس ابلیس خودش فرماندهی لشکر را به دست می گیرد.

خداوند متعال می فرماید: ای ملائکه! این ابلیس لعین است که با لشکریانش در برابر بنده ای از بندگان من قرار گرفته است، بروید در مقابل او و لشکریانش قرار بگیرید.

پس در مقابل هر شیطان صد هزار فرشته صف می بندند، در حالی که شیاطین سوار بر اسب هایی از آتش هستند و در دست هر کدام شمشیر و نیزه و تیر و کمان کارد و اسلحه هایی دیگر از آتش است. فرشتگان با سلاح های خود با آن ها می جگند و آنان را می کشند. خود ابلیس را دستگیر و اسیر می نمایند و با شمشیرهای خود به او حمله می کنند. آن وقت فریاد آن ملعون بلند می شود و می گوید: خدایا به من وعده دادی که مرا نکشی و تا روز معین زنده نگاه داری.

خداوند متعال می فرماید: ای ملائکه! درست می گوید. من وعده دادم که او را نمیرانم و نکشم. ولی وعده ندادم که سلاح را بر او مسلط نکنم و درد و عذاب را به او نچشانم و زخمی اش نکنم. تا می توانید او را با سلاح های خود بزنید و مجروح کنید. من او را نمی کشم و زنده نگاه می دارم. پس ملائکه وی را آنقدر می زنند که تمام بدنش  مجروح می شود. آن گاه او را رها می کنند و می روند.

آسیب های آن ملعون هم بهبودی نمی یابد مگر با شنیدن صدای مشرکان که به خدا شرک می آورند و کافر می شوند. اگر مومن بر حمد و ثنای الهی و درود بر حضرت محمد (ص) اصرار ورزد زخم های شیطان هم درمان نمی شود تا هنگامی که وی ذکر خدا را فراموش کند و با خدای خود مخالفت نماید، آنگاه جراحات ابلیس بهبود پیدا می کند و پس از آن بر این بنده غالب می شود تا جایی که به او دهنه می زند و زین بر پشتش می گذارد. اول خودش بر او سوار می شود بعد از آن پیاده شده و به یاران خود می گوید:

این بنده خدا الان در اختیار ماست و پشتش آماده برای سواری ما می باشد. هر کدام از شما مایل باشید می توانید بر گردن او سوار شوید و ما هر وقت بخواهیم می توانیم سوارش شویم.

رسول خدا (ص) پس از این داستان فرمودند:

ای مردم اگر می خواهید چشم شیطان همواره پر از اشک باشد و گریه کند و زخم هایش درمان نشود، به اطاعت و عبادت خدا مشغول باشید و ذکر خدا و درود بر پیامبر اسلام را فراموش نکنید. اگر غیر از این باشد ، بدانید که شما از بندگان ابلیس هستید و هر وقت بخواهد او و لشکرش بر گرده و گردن شما سوار می شوند( و شما را به هر کجا بخواهند می کشانند).

 

نام کتاب: داستانهایی از ابلیس و شیطان

مولف: سیدمحمد میرسلطانی

ناشر: مباهله

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان محمد عرفان
22 دی 90 0:08
سلام نمیدونم چی بگم ماجرا رو از مامان نازی جون شنیدم .فقط اینکه درکتون میکنم و حالتون رو میفهمم .ایشالا خدا با یه فرشته دیگه براتون جبران میکنه.


سلام عزیزم
مرسی که اومدی
ممنونم
شبنم
23 دی 90 12:12
سلام
خوبی خانومی؟
خیلی قشنگ بود مرسی


سلام عزیزم
خواهش میکنم
مرسی که خوندی
مامان زینب
23 دی 90 19:36
زیاد میام اینجا ...
خیلی بهت فکر میکنم نمیدونم چرا


مرسی که میای عزیزم
مامان ویستا
23 دی 90 22:04
خداوند صبر بده


مرسی مهربون
مامان نازی نرگس
24 دی 90 1:37
چه جالب که ما توی یه روز متولد شدیم


ای جااااااان عزیزممممممم
پس پیشاپیش تولدت مبارک
مامان نازی نرگس
24 دی 90 1:38
به یاد کربلا دل ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است

مرام شیعه در خون ریشه دارد

نگهبانی ز خط خون چنین است
اربعین تسلیت



مرسی از شعری که گذاشتی
این روزو به شما هم تسلیت میگم
امیر علی
24 دی 90 21:50
از اینا ممنون
بازم بیاین پیش ما


خواهش میکنم
چشم
مامان امیر علی
25 دی 90 0:08
ای وای منم این کتاب رو خوندم شوهرم اوورد خیلی جالب بود و ترسناک تا چند روز توهم داشتم


آره واقعا جالبه ولی ترسناک نیس!
مامان زهره
25 دی 90 9:23
داستان آموزنده ای بود. بر محمد و آل محمد صلوات


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مامان گیسو
25 دی 90 13:35
سلام عزیزم
نمی دونم با چه زبونی این غم بزرگ رو بهت تسلیت بگم متاسفانه تازه تو وب نازنین نرگس جون خوندم و آدرس وبت رو گرفتم اینه که یه کم دیر اومدم
خدا به دل مهربونت صبر بده
الهی خدا کوثر قشنگت رو در پناه خودش حفظ کنه
به خدا بازم اشک هام داره میریزه
نمی دونم چی بگم از ته دلم غمت رو دارم لمس می کنم
خدا به دلت آرامش بده دوستم


سلام مهربونم
مرسی عزیزم که اومدی
خیلی لطف کردی خانمی
منم از بابت فوت ناگهانی خواهرت بهت تسلیت میگم عزیز دلم
رهام تو هم مثله علی من بهشتیه

مامان نیایش
25 دی 90 18:15
اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


مامان ماهان
28 دی 90 8:36
داستان زیبایی بود


مرسی که خوندی