پیش بند آبی!
از بچگی از ظرف شستن خوش مان نمی آمد.
بچگی که نه، نوجوانی! (هر چند که کم از ما کار نکشیدند)...
و برعکس علاقه خاصی به نظم دادن و مرتب کردن خانه داشتیم.
دخترک مان بی شک به خودمان رفته و از چیدمان های متفاوت و منظم خوشش می آید.
ولی چند صباحی است کشفیده ایم به ظرف شستن هم بی علاقه نیست.
حداقل تنفر ندارد!
ما می شوییم و ایشان آب می کشند
نه فقط ظرف ها را بلکه
آستین لباس شان را، جلو پیش بندشان را و فرش آشپزخانه را!
چقد برای شان جذاب است که
آب به سرعت از صافی عبور می کند، می توانند هی لیوان را پر و خالی از آب کنند
و ما را نیز آب بکشند و بخندند!
و در آخر پیش بند جزئی از لباس شان می شود و دوست دارند همچنان بر تن شان بماند و
به بازی های شان ادامه بدهند،
آستین را هم پایین نمی دهند!
و ما با تفکری خبیثانه روزی را تصور می کنیم
که دیگر با ظرف های کثیف مراوده ای نداشته باشیم
و حتی یادآوری این یادگار مامان جان مان هم ما را نیازارد که
ظرف ها دستت را می بوسد!
آی....خاطره ها....
پی نوشت : امروز حالمان خوب است و هی پست جدید می گذاریم. می خواهیم وبلاگ را بترکانیم! آخر شاید مهمان بیاید و چند روزی نتوانیم آپ کنیم. مهمان ها هم فعلا محرمانه می مانند تا بعدا رو کنیم!
بعدا اضافه شد: ما هیچوقت از دخترک سه ساله مان کار نمی کشیم! چه برسد به این که خسته شان کنیم! این مدل ظرف شستن برای ایشان یعنی بازی و خنده و کمتر نق زدنشان! هرچند که بدمان نمی آید همکاری داشته باشیم؟!