جیگر مادر و بابا

سالی که می آید...

1390/12/27 16:08
نویسنده :
402 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دخترم، امیدم، شادیه روز و روزگارم

سلام به تو دوست عزیزی که همیشه خواننده این نوشته ها هستی

سلام به تو دوست غریبی که خواننده خاموش هستی ولی باز هم برای من عزیزی

یک سال گذشت از عمرمان.... روزهای شیرین و نه چندان شیرین از پی هم آمدند و رفتند

و باز هم زندگی در جریان است برای من، برای تو و برای همه

بغضم را فرو می خورم تا بتوانم مثبت بنویسم...

دلم نمی خواهد از چیزهایی بگویم که قلبم را سخت می فشرد

و اشکانم را جاری می کند بر گونه های مادرانه ام....

"صدای آب هرگز زیبا نخواهد بود

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه ی زندگی نباشد"

جدایی ها همیشه هستند و می گذرند....

جدایی از عشق....جدایی از دلبستگی....جدایی از دوست...

جدایی از تو دخترم هر چند اندک و جدایی از علی، پسرم هر چند تا آخر این دنیا...

فقط کافیست بت های درونت را بشکنی

و خدا را با تمام وجودت حس کنی

که چه مهربان و دوست داشتنی لحظه به لحظه آرامش دهنده ی توست

آن وقت است که میوه های ممنوعه زندگی ات را شناخته ای

و پیام خدا را از رانده شدن آدم و حوا از بهشت یافته ای

و چه شیرین می شود عنایت بی مثال آقایی که هر لحظه به رضایتش می اندیشی

سلام به دخترم، امیدم، شادیه روز و روزگارم

سلام به تو دوست عزیزی که همیشه خواننده این نوشته ها هستی

سلام به تو دوست غریبی که خواننده خاموش هستی ولی باز هم برای من عزیزی....

یک سال گذشت از عمرمان.... روزهای شیرین و نه چندان شیرین از پی هم آمدند و رفتند

و باز هم زندگی در جریان است برای من، برای تو و برای همه

بغضم را فرو می خورم تا بتوانم مثبت بنویسم...

دلم نمی خواهد از چیزهایی بگویم که قلبم را سخت می فشرد

و اشکانم را جاری می کند بر گونه های مادرانه ام....

"صدای آب هرگز زیبا نخواهد بود

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه ی زندگی نباشد"

جدایی ها همیشه هستند و می گذرند....

جدایی از عشق....جدایی از دلبستگی....جدایی از دوست...

جدایی از تو دخترم هر چند اندک و جدایی از علی، پسرم هر چند تا آخر این دنیا...

فقط کافیست بت های درونت را بشکنی

و خدا را با تمام وجودت حس کنی

که چه مهربان و دوست داشتنی لحظه به لحظه آرامش دهنده ی توست

آن وقت است که میوه های ممنوعه زندگی ات را شناخته ای

و پیام خدا را از رانده شدن آدم و حوا از بهشت یافته ای

و چه شیرین می شود عنایت بی مثال آقایی که هر لحظه به رضایتش می اندیشی

***********************************************

و چه خرسندم من که دوستانی دارم لطیف تر از حس بهاریه این روزها

دوستانی هر چند مجازی ولی با حسی واقعی

که آن چنان به بودنشان عادت کرده ام که هر گاه خواستم بروم و دیگر نباشم، پشیمانم کرده اند

نه فقط با نظرات بلکه با نوشته های خالصانه و مادرانه ی جذابشان

که خود بخود مرا ترغیب کرده است به ماندن و نوشتن و ....

و باز چه خرسندم من، که دختری دارم با یک دنیا معصومیت و شیرینی و شادی

همسری دارم مهربان، با شعور، قوی و لطیف و.....

 

بابایی: اگه الان علی پیشمون بود برا خودش یه قند عسل پنج ماهه بود که ....

تو: چی میدی بابایی؟ داداشی میدی؟؟ مادر دفته داداشی دیده نمیاد لفته پیشه فلشته ها

بابایی: قربونه تو دختر شیرین زبونم بشم. آره عزیزم داداشی دیگه نمیاد.

من: سکوت...سکوت....سکوت...بغـــــــض...نمی گذارم این بغض بشکند، نمی گذارم....شکر شکر شکر

 

بهار می آید...

تا چند روز دیگر زمین براحتی فراموش می کند سردی و خشکی زمستان را

درختان کم کم جوانه می زنند و سبز می شوند

و با برگهای براق و سبز و شکوفه های خوش عطر و رنگی خودنمایی می کنند

گل ها می رویند و رو به خورشید می رقصند

پرنده ها می خوانند و دم به دم شکر رحمت بی کران الهی را می گویند

و من

می خواهم تازه شوم، نو شوم، همیشه شاد باشم

که اگر جز این باشم خدای خودم را خوب سپاس نکرده ام

پیام این روزها را نگرفته ام

پس همه با هم

یا علی

 

واپسین روزهای سال 90

عصر یک روز خدا


***********************************************

پی نوشت: خواستم این پست طولانی نشه، متفاوت باشه و خالص... پس کاری نکردم جز نوشتن قسمت کوچکی از آنچه دوست دارم و به آن فکر می کنم در این روزها

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان پریسا
27 اسفند 90 16:25
سال نو شما هم مبارک. ایشالله سال خوبی پیش رو داشته باشید.

عزیزم اگر دوست داری تا کدش رو بهت بدم.


ممنونم خانمی و همچنین برای شما
نه عزیزم تازه آهنگ وبلاگ رو عوض کردم. مرسی
مامی امیرحسین
27 اسفند 90 19:07
سلام عزیز دلم.دوست خوب و صبورم.به صبرت غبطه میخورم.به جایگاهی که خدا بهت در قبال این امتحان سنگین داده...نصیب هیچ مادری نشه غمت...به داشتن دوستی مثل تو افتخار میکنم...و از خدای بزرگ و مهربون میخوام طوری برات جبران کنه که راضی بشی...


سلام عزیز دلم. خوش اومدی گل من
از داشتن دوستی چون تو به خود می بالم
امیر حسین ناز منو ببوس
مامی امیرحسین
27 اسفند 90 19:11
برای نازنینی مثل تو همیشه وقت دارم.آهنگ وبلاگتو خیلی دوست دارممیبینی چه قشنگ آدمو شاعر میکه؟این پستتو خیلی دوست داشتم.مطمئنم خدا تو رو به فرشته هاش نشون میده و بهت افتخار میکنه...


ممنونم بی نظیر مــــــــــــــــــن
منم آهنگ وبلاگ تو رو خیلی دوست دارم
مرسی از لطفت
مامی امیرحسین
27 اسفند 90 19:13
سال خیلی خیلی خوبی برات آرزو میکنم نازنین دوستم....


منم همینطور مهربونم
مامان علی
27 اسفند 90 21:21
هر سال شروع قصه ایست قصه ات بی غصه باد



مرسی دوست خوب من. علی رو ببوس
مامان علی
27 اسفند 90 21:22
بسیار زیبا نوشتی دوستم. سرشار شدم ازین حس ناب. همه روزهات بهاری


ممنونم عزیزم
مامان مانی
28 اسفند 90 10:20
سلام عیدتون مبارک /////...............


سلام عزیزم عید شما هم مبارک
مریم مامان عسل
28 اسفند 90 13:08
سلام خانومی. خیلی قشنگ نوشتی. سخته سخته سخته! اما مامانی ناراحت نمیشی اگه بهت بگم کمتر به علی کوچکمون فکر کن! دل بکن. بذار اونم دلش آروم بگیره. علی زمینی نبود. از اولشم زمینی نبود. بذار توی بغل خدا باشه و همونجا برات دعا کنه. تو فقط اونو واسطه کن برای استجابت دعاهات. برای دعاهایی که سر هفت سین امسال برای سلامتی خودت، همسرت و کوثر جون میکنی. امیدم برای تو سالی پر از شادی و نیکی است.
بیا پیشمون.


سلام عزیزم
ممنونم از حرفای خوشگلت
من خیلی کمتر از گذشته به علی فکر میکنم. اما چه کنم که نمیتونم فراموشش کنم.
هر وقت به یادش میوفتم اشکام خود به خود میان ولی همیشه کنترلشون میکنم.
چشم حتما میام عزیزم.
مامان گیسو
28 اسفند 90 16:52
قلبم فشرده شد دوستم



خدانکنه عزیزم!
بارازسلام
28 اسفند 90 23:16
سلام
ای آنکه به تدبیر تو گردد ایام
ای دیده ودل از تو دگرگون مدام
وی آنکگه به دست توست احوال جهان
حکمی فرما که گرددایام به کام
عیدتان مبارک دوست عزیزم


سلام
ممنونم از شعر زیباتون
عید شما هم مبارک
مامان ماهان
1 فروردین 91 1:24
وااااااااااااااااااای چقدر زیبا نوشتی
نوشته ات عالی بود
واقعا حس خوبی بهم دادی



خواهش گل من
بوس بوس
مامان نیایش
4 فروردین 91 11:46
فقط کافیست بت های درونت را بشکنی

و خدا را با تمام وجودت حس کنی

خیلی قشنگ نوشتی خانمی ان شا الله که بتونیم همه لحظه های زندگی مون رو چه تلخ چه شیرین با وجود خدا پر کنیم الهی که غم نبینید برای همه دوستان عزیز مثل شما دعا کردم
التماس دعا


بت درون...چیزی که خیلی وقت بود درگیرش بودم

مرسی از لطفت عزیزم. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی
مامان نیایش
4 فروردین 91 12:13
خصوصی عزیزم


واقعا ممنونم از حرفای بسیار بسیار زیبات
خیلی لطف کردی
امیدوارم شادترین لحظات رو تجربه کنی
من هم به امید خدا روزها رو به شادی دارم طی میکنم

خاله نسرین.مامان صدف و سپهر
7 فروردین 91 2:43
سلام خواهری.نوروز مبارک.از خدا بهترین ها رو برای خودت و خونواده ی مهربونت آرزو میکنم.
امشب به لطف همسایه ی طبقه ی بالا که وقت و بی وقت با هم درگیر میشن و دعوا میکنن از خواب پریدم.داشتم سکته میکردم .دیگه هر کاری کردم خوابم نبرد اومدم پای سیستم و خواستم انرژی بگیرم مستقیم اومدم سراغ شما.پستت خیلی زیبا بود در عین اینکه چشمامو خیس کرد اما به دلم نشست.
امیدوارم هیچوقت غم نبینی و هر چه زودتر یه علیِ گل دیگه ای از گرمای مهر مادریت آروم بگیره.
راضی هستیم به رضای خداوند که همیشه بهترین ها رو برامون در نظر داره.


سلام عزیزدلم
سلام مامانیه پر انرژی و دوس داشتنی
مرسی از لطف همیشگیت
برای بهترینها و زیباترینها رو آرزو دارم