برای یاس نیلی امام حسین علیه السلام و رضا کوچولو
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند، اسير کرد. ميان اين اسرا، يک دختر کوچک هم ديده می شد. اين دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسين عليه السلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه اش زينب و اسرای ديگر به طرف شام می رفت....
از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می رسيد. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می دانستند که اين صدای رقیه دختر کوچک امام حسين عليهالسلام است. رقیه از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را می گرفت. گویا خواب پدرش را ديده بود. در این حال يزيد، دستور داد سر امام حسين عليه السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه عليهاالسلام سر بريده پدرش امام حسين عليه السلام را ديد، با فرياد و ناله خودش را روی سر بريده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت.
پنجم صفر سالروز شهادت این طفل خردسال تسلیت باد.
از دیروز که با خواهرم رفتیم ملاقات رضا کوچولو
(پست لجبازی و نی نی ها رو که یادتون هست؟!)
دارم به رضا کوچولو و مامانش و حکمت خدا فکر می کنم...
خدایا می دونم که قدرت درک و فهم من خیلی ناچیزه و نمی تونم خیلی چیزا رو بفهمم
اما می تونم به خاطر سلامتی کوثر جونم همواره سپاسگزارت باشم....
خداروشکر عملش موفقیت آمیز بوده اما هنوزم چند تا عمل دیگه داره...
مامان رضا کوچولو خیلی خیلی خیلی صبوره خیلی
فقط می خواستم بگم برای سلامتی پسر 13 ماهش دعا کنید. همین!
چه زیبایی، معشوق من؛
اسمت، حست، عشقت، دردت، درمانت، داده ات، نداده ات، وصلت، هجرانت؛
و رؤیای مجنون شدنت، همه زیباست؛
مرا مجنونِ وصالت کن، ای پروردگار مهربانم ...
غم نوشت: رضا کوچولو، خیلی مظلومانه روز 21 دی 91 در سن 15 ماهگی، دیگه قلب کوچیکش طاقت نیاورد و نتونست نفس بکشه و پر کشید.... برای صبر مامانش دعا کنید که آروم بشه و با جای خالی پسرش بتونه کنار بیاد.