جیگر مادر و بابا

ایستادنت

از 13 ماهگی شروع کردی به تلاش برای ایستادن دستتو به هر چیزی می گرفتی تا بتونی از زمین بلند شی     به این تلاش بی وقفه ت ادامه دادی تا اینکه اوایل 15 ماهگی خودت تونستی بدون کمک از زمین بلند شی و چند قدم راه بری   ...
18 خرداد 1390

اولین باری که برف دیدی

  السون و ولسون زمستونه زمستون سرده هوا دوباره برف تیک وتیک میباره السون و ولسون سرما و برف و بارون شب تاریکه، سیاهه باباش هنوز تو راهه السون و ولسون باباشو خدا برسون باباش که بیاد میخنده سرده، درو میبنده     ...
19 ارديبهشت 1390

حرف زدن جیگر

سلام خوشگل مامان قربونت برم می خوام از شیرین زبونیات بگم عزیزکم اولین کلمه ای که گفتی آب بود    بعدشم کم کم اینارو می گفتی بابا ماما لُل(گل) توتو (پرنده) لالا(خوابیدن)   الله(صدای اذان و نماز) ماه  دد(بیرون رفتن از خونه) نه نوم نومه(غذا) لوله   نی یی(نی نی)   عمووووو   کوثر جون پیشی میگه چی؟ اَوووووو   هاپو چی میگه؟ هاپ هاپ هاپ   ببعی؟؟؟ بـــــــع بــــــــــع   کوثر جون بریم کجا؟ دَد َ   ...
19 ارديبهشت 1390

دندون کوچولو خوش اومدی!

اولین دندون خوشگل و کوچولوت، وقتی از لثه ت سرک کشید که نه ماهه بودی. قربونت برم     عزیز دلم اینجا 11 ماهه هستی و وقتی می خندیدی دندونای خوشگلت خودنمایی می کردن تازه وقتی آب می خوردی صدای تیک تیک برخورد دندونات به لیوان رو خیلی دوست داشتم   ...
18 ارديبهشت 1390

غذا خوردن جیگر

  دختری دارم،کسی نداره مثل او هیچ کس نداره موهاشو ببین سیاهه چشماش قشنگه، ماهه قدشو ببین بلنده دالی می کنه می خنده       مامانی منو لوس می کنه می بوسه هی لوس می کنه می شینه مامان کنارم چه مامان نازی دارم شادی می کنیم قه قه قه غذا میخوریم به به به   ...
11 ارديبهشت 1390

روز تولد کوثر

روز پنج شنبه 23 مهر ٨٨ ساعت 8:30 دقیقه صبح در بیمارستان خصوصی "مادران" تهران پاتو به این دنیا گذاشتی... ظهر سر اذان تو رو آوردن پیشم و کوچولو کوچولو شیر خوردی و بعدشم تو تختت خوابیدی     فرشته من خوش اومدی تولدت مبارک   ...
11 ارديبهشت 1390

روروئک

  دخترک من تو این روروئکش چه احساس قدرتی میکنه  دیگه می تونستی همه جای خونه بری و به هر چیزی هم که دستت می رسید دست می زدی. هر جا هم که گیر می کردی نق می زدی تا بیام کمکت کنم. گاهی هم فک می کردی اسیر شدی و دلت می خواست بیای بیرون و شیطنت کنی   ...
10 ارديبهشت 1390

نشستن تو

الهی من قربونت برم با اون خوشگل نشستنت....  تو هفت ماهگی با یه کم کمک چند ثانیه می نشستی و اگه حواسم نبود از بغل و یا پشت سر میوفتادی     ...
10 ارديبهشت 1390

وقتی میرفتیم خرید

  ببین چه ناز نشستی...چه ناز نگاه م یکنی دستای کوچولوشووووووووو چه محکم چرخ دستی رو چسبیدهههه   هنوزم دوست داری که بشینی تو چرخ دستی و همه جا رو نگاه کنی.. البته گاهی هم به اون پایین اشاره می کنی و دوست داری راه بری و سرک بکشی قربونت برم   ...
10 ارديبهشت 1390